۱۳۹۵ آبان ۱۵, شنبه

سردرگمی زمانۀ ما

اسلاوی ژیژک، فیلسوف چپگرای اسلوونیایی، می‌گوید اگر در آمریکا زندگی می‌کرد به دونالد ترامپ، نامزد دست راستی جمهوری‌خواهان رای می‌داد.
آقای ژیژک گفته است: "من از ترامپ وحشت می‌کنم، اما فکر می‌کنم که هیلاری خطر اصلی است."
او در مصاحبه‌ای با شبکه ۴ بریتانیا گفت: "یک چیزی که با ترامپ در آن موافقم آن است که وقتی برنی سندرز از هیلاری کلینتون حمایت کرد، دونالد ترامپ گفت انگار یکی از جنبش اشغال وال استریت، از بانک لیمن برادرز حمایت کند."
اسلاوی ژیژک، که کتاب‌های پرفروشی در زمینه فلسفه، روانکاوی، نظریه سیاسی و نقد فیلم نوشته و به بیان مواضع جنجالی مشهور است، یکی از حامیان جنبش اشغال وال استریت بود و در جمع آنها سخنرانی کرده بود.
آقای ژیژک گفت دونالد ترامپ قواعد نانوشته سیاست در آمریکا را در هم ریخته و اگر او در انتخابات پیروز شود هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواه‌ها باید به دگردیسی خود فکر کنند. آقای ژیژک گفت: "ترامپ نمی‌تواند در آمریکا فاشیسم را حاکم کند، اما پیروزی او سرآغاز یک بیداری بزرگ و حرکت‌های سیاسی جدیدی شکل خواهد گرفت."
او گفت متوجه خطرات بالقوه قدرت گرفتن دونالد ترامپ هست، اما هیلاری کلینتون خطرناکتر است، چرا که نامزدی مرتبط با بانک‌های بزرگ و سرمایه‌داران است اما خود را مترقی جا می‌زند

 شتاب تحولات جهان بی سابقه است. جمهوری خواهی که روزی روزگاری هویت سیاسی "آمریکایی" بود، از ده سال پیش به چنان فلاکتی افتاد که ابتدا از تویش عفونت "تی پارتی" بیرون زد و امروزهم دونالد ترامپ. رقبای جمهوری خواه ترامپ هم ضایع تر از آن بودند که بتوانند جلوی او عرض اندام کنند. پیش از دوران اوباما هم همین حزب به آنچنان قحط الرجالی رسیده بود که آدمی بهتر از بوش پسر برای فرستادن به کاخ سفید نداشت که میلیمتری دمکرات ها را شکست داده و هشت سال آزگار آمریکا و جهان را از ورطه ای به ورطه ای دیگر کشانید که حتی امروزهم، دنیا گرفتار تباهکاری های دوران اوست.
بحران حزب جمهوری خواه آمریکا، ترجمان فروپاشی جهانِ آن بن مایۀ فرهنگی است که این حزب رایت آن بود. عصر ارتباطات موجب مواجهه انسان ها با شیوه های مختلف زیستن و دانستن شده و دیگر رمقی برای عصبیت "سنتی"ای که ذات حزب جمهوری خواه آمریکا بود بجا نمی گذارد. آنچه بر سر بن مایه فرهنگی حزب جمهوری خواه آمد، بر سر همه جهان های دیگر "سنت" هم دارد می آید و از این نظر زمانه آبستن تحولات عظیمی است.
اما معضل حزب دمکرات آمریکا از گونۀ دیگری است. این حزب که نمایندۀ طبقات درس خوانده و فرهیخته جامعه آمریکا بود و هنوز هم هست، با گرایش های لیبرالی در عرصۀ فکر و هنجارها، و نیزبا همسویی با گرایشات چپ اجتماعی (تامین اجتماعی، قوانین آنتی تراست،...) مشخص می شود. بحران حزب دمکرات –که بازهم در انتخابات جاری امریکا خودرا بروز داد- در سویۀ "چپ" او بروز کرد. مثلا حزب دمکرات در سویه مواضع لیبرالی اش دستخوش هیچ مشکلی نیست.
احزاب ملی بنا به تعریف سازوکارهایی هستند که  ملت ها برای سیاستگذاری های مربوط به حوزۀ سیاست ملی برساخته اند. رشد سرمایه داری جهانی دیری است که سرمایه را از مرزهای ملی رها کرده است. این اتفاق در نیمۀ پایانی قرن بیستم و با بوجودآمدن غول های چند ملیتی حاصل شد، غول هایی که برای فعالیت و تعهداتشان "مرزسیاسی" نمی شناختند. اما از آغاز قرن بیست ویکم یک اتفاق دیگری هم افتاد که مقدمات اش از اواخر قرن بیستم شروع شده بود: "جهانی شدن". این بار، نه تنها سرمایه، که "کار" هم در دنیا براه افتاد به هرآنجایی که نیروی کار ارزانتر بود. حاصل آن شد که کارآفرینان آمریکایی و اروپایی که عمده ترین کارآفرینان جهانی اند، کارشان را به بیرون از کشورهایشان بردند زیرا کارگر هموطن شان گران کار می گرد ولی کارگر آسیایی همان کار را بسیار ارزانتر انجام میداد. حاصل آن که نیروهای کار آمریکایی بیکار شدند تا کارگران چینی و بنگلادشی پرکار شوند.
"جهانی شدن" که حاصل تاریخ طبیعی سرمایه داری بود، احزاب ملی را دستخوش چالش عمیقی کرد. این احزاب، که از یک سو طفیل سرمایه داری بودند و از سوی دیگر جز در محدوده های ملی کار نمی کردند، اینک دچار بحران موضوعیت شدند. این بحران بیش از همه دامن احزاب دمکرات/چپ را گرفت تا شاهد رفتارهای غیرعادیی چون چرخش به راست حزب کارگر بریتانیای زمان تونی بلر تا مشکل امروز حزب دمکرات آمریکا شویم که از تویش برنی سندرز سوسیالیست محبوب سربرمی کند تا دست آخر به هواداران کثیر و سرذوق آمده اش بگوید که بروید زیر بال هیلاری کلینتون هفت خط را بگیرید! اینک شاهدیم که حزب جمهوری خواه آمریکا سنگ کارگران آمریکایی را به سینه می زند(!) و حزب دمکرات با غول های چندملیتی سرگرم مغازله های پنهانی می گردد (!). در میانه این سردگمی، عجب نیست که که فیلسوف صحنه ای مارکسیستی چون اسلاوی ژیژیک هم ته دلش برای ترامپ قند آب شود! بقول جوان های امروزی: "انگارهمه قاط زدن"!
irandargozargahtamadoni.blogspot.co.uk

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر