۱۳۹۴ اسفند ۳, دوشنبه

تیسفون یادی از شهر سلامت و اعتدال-مقاله ی 111

دوست گرامی سلام

به رغم انتظار و شگفتی شما، پاسخ هرسه پرسشی که متن زیرتان را با آن ها به پایان بردید منفی است؛ می دانم که این برای شما دردناک است، برای من هم خوشایند نیست اما چنین است. 
اما پاسخ همان زائران به پرسش شما منفی است زیرا آنان دیگر "باشندگان زیست بوم" فرهنگی ای که «تیسفون» تعلق بدان دارد، نیستند؛ بلکه آنان باشندگان زیست بوم فرهنگی بکلی دیگری هستند که ریشه در تاریخ قوم عرب دارد. هم از این روست که همه چیز آن زائران (به اصطلاح ایرانی) عربی است، از نام هاشان تا آرمانهاشان، تا تخیلاتشان، تا اذواق حسی شان. این را من به طعنه نمی گویم زیرا ملی گرایی برای من معنای محصلی ندارد، اما می فهمم که خواندن گزاره پیشین برای شما چقدر تلخ است. باری این چنین است و درست از همین روست که آنان هیچ حسی به «تیسفون» و پاسارگاد ندارند بلکه با دیدن خانه خشتی ای که به ایشان گفته شده از آن علی ابن ابی طالب بوده اشک از دیدگانشان فرومیریزد. 

در یونان که بودم، مردمی دیدم خاورمیانه ای صفت، تنبل و تن آسان، با بینی های بزرگ و پوستی تیره گون. حتی یک نفری ندیدم که کوچکترین شباهتی به آن همه صورت مجسمه های بازمانده از یونان باستان داشته باشد. در ساعات کاری در آتن کثیری از هر سن را می شد دید که کنارخیابان تخته نرد بازی می کردند وحتی  گاه دیده می شد که قلیان هممی کشیدند.علقه دینی آن مردم به مسیحیت بود و دل در گرو سوانحی متعلق به آفاق عبرانی دوهزاره پیش داشتند. با این وجود خود را میراث دار عصر طلایی یونان می دانستند، و درحال از آن چندان چیزی نمی دانستند! 

من ایرانی ام و ترک تبار. شاید پدران من همانها بودند که قرن ها در آسیای میانه از کارهای پرسودشان یکی هم غارت شهرهای مرزی امپراطوری ایران بوده است، همان تورانیان پلید که فردوسی نقل کرده است. شما بیرجندی هستید، شاید نسب به یلان سیستان برید، شاید هم یکی از پدارنتان زائری بودایی از بلخ یا هندوستان بوده باشد که برای هدایت کفار آتش پرست به صفحات امپراطوری ایران کوچیده بود. من از زیست بوم فرهنگی اقوام بیابانگرد آسیای میانه هزاره های پیشین، هنوز که هنوز است چیزهایی در در گویش و فرهنگ شفاهی خودم می یابم شما را نمی دانم که آیا چیزکی هندی یا هندو یا چیزی که بتوان بودایی اش نامید در فرهنگ شفاهی خاندانتان سراغ دارید یا نه. 

نه یونانی امروز دخلی به عصر طلایی یونان دارد - که تمام مدنیت غرب و بخش بزرگی از مدنیت شرق تا غرب هندوستان رهین منت فهم اوست- و نه ایرانی امروز ربط چندان سترگی به امپراطوری به غارت رفته ایران باستان دارد که بسیار هم کم از آن می دانیم (به جهت همان غارت ها که شد). ما انسان ها در آفاقی از تخیلات و توهمات زندگی می کنیم، چه آن یونانی امروزی که خود را مفتخر به انکسیماندر و سقراط می داند و چه آن زائر امروزین عتبات که به زیارت خیالی از علی ابن ابی طالب می رود و خیالی از خانه او را لمس می کند و خیالی از احوالات او و فرزندان و آرمان هایش را در دل گرامی میدارد و در خیال خود، خویش را بنده مورد لطف الهی می انگارد. این خیال ها «خانه انسان» است، که از آجر و چوب و سیمان نیست، از توهمات است و دلخواسته ها...این همان «زیست بوم فرهنگ» بربادی است که برای آن نفرت ها می ورزیم، قتل و غارت ها می کنیم و شرم نمی کنیم... زیرا همان خیالِ برباد، آن «زیست بوم فرهنگ»، هویت ماست. نه دیندارما برای خدا می کشد، نه ملی گرای ما برای سرزمین اش؛ همه ما برای هویت خودمان می کشیم. حیوانات برای زنده ماندن می کشند، ما انسان ها برای خیال می کشیم. بخدا راست گفت نیچه عزیز که: «انسان، حیوان بیمار است».

از خیالی نام شان و ننگ شان 
وز خیالی صلح شان و جنگ شان!  (جلال الدین محمد بلخی)



تیسفون
یادی از شهر سلامت و اعتدال
تیسفون در زمان پارت ها روستای بزرگی بود که شاهان پارتی زمستان را در این شهر می گذراندند (جغرافیای استرابو/ ص 340). از آغاز سلسله ساسانی، شهر استخر پایتخت این سلسله بود تا انوشروان تیسفون را پایتخت کرد (تاریخ یعقوبی/ ج 1/ ص 218). دانایان، منجمان و پزشکان گفته اند که شهری در سلامت و اعتدال و برتری آب و هوا به این شهر نمی رسد ( تاریخ یعقوبی/ همان جا).
تیسفون در پایان روزگار ساسانیان به دست تازیان تاراج شد. گزارش مفصلی از تاراج شهر و ثروت های بی حساب آن را ابن مسکویه آورده است؛ از سه هزار، هزار، هزار که از گنج بردند تا تاج و رخت خسرو و دیگر ثروت ها (تجارب الامم/ ج1/ ص 315 تا 327).
عرب ها بعدا تیسفون را که گویا هفت شهر در کنار یکدیگر و بر کرانه دجله بود، مداین نامیدند. حمزه اصفهانی نام یک شهر از آن شهرهای هفت گانه را آورده (سنی/ ص 74)، نام سه شهر در مجمل التواریخ آمده (ص 72، 74 و 76) ، لسترنج هم نام پنج شهر را آورده (جغرافیای تاریخی/ ص 36) و مستوفی هم نام هفت شهر را برشمرده است (نزهه القلوب/ تصحیح لسترنج/ ص 44). البته که نام های شهرها در این منابع با هم فرق دارد.
در سده دوم هجری، منصور خلیفه عباسی، چون خواست شهر بغداد را بنا نهد شروع به تخریب تیسفون کرد تا سنگ و آجر آن رابه کار ساختمان بغداد برد. اما معلوم شد که خرج تخریب از خرج تهیه سنگ و آجر بیشتر است و دست از این کار بکشید. (جغرافیای تاریخی لسترنج/ ص 37). در سده چهارم، مداین شهر کوچک پر جمعیتی بود با بازارهای پر رونق (لسترنج/ همان جا). اما در سده ششم چندان ویران شده بود که چون افضل الدین خاقانی شروانی بدان جا رسید از شدت تاثر و تاسف قصیده ای را با آن زبان حسرت بار، به جای «ره آورد دیدار» آن شهر سرود که ایرانیان، آن را از بر کردند: هان ای دل عبرت بین . . . (شاعر صبح/ ص 127).
اکنون که هر هفته چندین هزار تن از ایرانیان به فیض زیارت عتبات عالیات در عراق نایل می شوند چرا کسی به بقایای این شهر زیبا و ارجمند تاریخی ایرانی سری نمی زند و خبری از آن نمی آورد؟
شهر سلامت و اعتدال دنیا را فراموش کرده ایم؟
این جای شگفتی ندارد؟!

۱۳۹۴ بهمن ۳۰, جمعه

انتصابات، انتخابات، یا انتصاباتِ انتخاباتی-مقاله ی 110

در یک ماهه گذشته کارزار کم سابقه ای از زورآزمایی مردم با نظام فاسد حاکم شکل گرفته است، که خود را در رواج گفتگوهای «چه کنیمی» در قبال دو انتخابات پیش رو به نمایش می گذارد. بخشی از این گفتگوها از جانب فعالان و تحلیلگران سیاسی است اما بخش بسیار بزرگتری در میان آحاد مردم است که البته سخنان آن فعالان و تحلیل گران هم الهام بخش گفتگوهای بین مردم است. خودِ این پدیده بروز کارزار گفتمانیِ چگونگی مقابله، پدیدۀ امیدبخشی است از بروز آگاهی و حساسیت ملی نسبت به سپهر سیاست – که خود از لوازم و نیز نشانه های "ملت" شدگی یک اجتماع است.
در این میان، سخنان طرفداران تحریم انتخابات چندان پژواکی نداشته و من هم ندیدم که تحلیل گر/فعال سیاسی قابل توجهی بحثی در لزوم تحریم انتخابات را طرح و بحث کرده باشد، در حالی که طرفداران مشارکت سَلبی در انتخابات، در این کارزار گفتمانی بسیار فعال و پر تلاش اند. از موثرترین سلسله سخنان اخیرا منتشر شده در این زمینه، استدلال مبسوط دکتر محسن رنانی بر لزوم شرکت در انتخابات به قصد عقب راندن افراط گرایان است، که به صورت فایل صوتی در شبکه های اجتماعی پخش شده است. پیش از این اکبر گنجی و مصطفی تاج زاده هم استدلالی در این راستا کرده بودند و اخیرا هم محمد برقعی متنی را - که پس از متن زیرین «دلقک ایرانی» پیوست کرده ام - در سایت ملی مذهبی ها منتشر کرد.
پیش از این من به استدلال آقای اکبر گنجی پاسخ تندی دادم که برای دوستان هم فرستادم. در این نوشته کل مسئله را در چارچوبه و از منظر نویی می خواهم به بحث بگذارم، با تذکر پیشاپیش این نکته که نه قصد ترغیب به شرکت در انتخابات را دارم و نه قصد ترغیب به تحریم آن را؛ بلکه می خواهم صفحه بازی سیاسی را بتوانیم از منظری کلان تر نگاه بکنیم و سپس اگر خواستیم تحریم کنیم یا اگر تشخیص دادیم مشارکت سلبی بکنیم. (اهمیت مقاله آقای محمد برقعی که پیوست کرده ام در جمع بندی خوبی است که ایشان همدلانه از مواضع طرفداران مشارکت سلبی کرده اند و درست از همین رو هم پیوست کردم که بدقت مطالعه بکنید - «دلقک ایرانی» در این زمینه موضعی نگرفته بلکه اضطراب نظام و راس فاسد آن را از خلال سخنان اخیر خامنه ای شکافته است که شایان توجه است)
*
طرفداران مشارکت سلبی در انتخابات، این پیش فرض ها را پذیرفته می گیرند:
1) نظام کمابیش متعهد به آرای مردم است.
2) نظام در پی گزینش استصوابی، امانت را در شمارش آرای ریخته شده به صندوق ها رعایت خواهد کرد.
3) داشتن مجلسی با یک اقلیت قدرتمند از اصلاح طلبان میانه رو می تواند به نفع مردم باشد.
4) ثبات سیاسی که لازمه سرمایه گذاری و رونق اقتصادی است در گرو قهر نکردن با انتخابات و برگزیدن یک مجلس - حداقل – با اقلیتی قدرتمند از اصلاح طلبان است.
5) تحریم انتخابات روشی منفعلانه است که تنها به نفع منویات اقتدارگرایانِ دشمن مردم تمام خواهد شد.
گمان نمی کنم که برای مردود دانستن دو فرض اول نیازی به استدلال باشد. وقایع سال 88 نشان داد که خامنه ای و عقبه نظامی/امنیتی/رانتی او تا چه میزان آماده ضایع کردن خواسته های مردم اند و تا چه حد از پرداخت هزینه های کلان در این راه پروا ندارند. این که چرا چنین شده است بحث مهم و روشنگری است که خارج از موضوع سخن جاری من است.
فرض سوم نادرست نیست اما سخن در میزان تاثیر آن است که بسیار اندک خواهد بود. تجربه مجالس پیشین و به ویژه مجلس اصلاح طلب ششم نشان داد که خامنه ای و عقبه نظامی/امنیتی/رانتی او (که تازه در آن موقع به قدرت و توحش امروز نبودند) تا چه میزان آمادگی داشتند تا به رغم همه آبروریزی ها و هتک حیثیت ها، از منافع نامشروع خودهاشان صیانت بکنند. یادتان هست که شورای نگهبان چطور در مقابل مصوبات مجلس سد اسکندر ساخته بود و دومین خاک ریزش هم مجمع تشخیص مصلحتی بود که غالبا به نفع شورا نظر می داد؟ یادتان هست که قراردادی را که دولت خاتمی برای مدیریت فرودگاه امام خمینی بست و سپاه پاسداران زره پوش روی باند مستقر کرد تا آن مدیریت را خودش به عهده بگیرد و گرفت؟ لابد می دانید چرا سپاه پاسداران چنین کرد؟ بخش بزرگی از واردات مشروبات الکلی سپاه پاسداران از طریق فرودگاه امام خمینی انجام می شود و اگر یک شرکت خارجی مدیر آنجا بود احتمال زیادی داشت که این کثافتکاری لو برود.... یادتان هست قرارداد اپراتور دوم موبایل ایران که با تُرک سل منعقد شده بود و به هم اش زدند؟ گفته شد مجتبی خامنه ای با دریافت رشوه ای میلیارد دلاری از یک شرکت آفریقای جنوبی ایرانسل را جایگزین ترک سل کرد؛ شکایت ترک سل از دولت ایران هم در محاکم بین المللی مفتوح است. از این «یادتان هست» ها زیاد می توانم بگویم ولی همین نمونه ها کافی است. بلی ممکن است در لوایح بسیار کم تاثیر، یک مجلسی که اقلیتی قوی از اصلاح طلبان داشته باشد بهتر از مجلسی از نوع دیگر باشد اما در مسائل بزرگتر، این نظام فاسد هرگز اجازه سرسوزنی تحقق اراده ملی را نخواهد داد، همانطور که قبل ها هم نداده بود.
فرض چهارم را به پاسخگویی به نگرانی های دکتر محسن رنانی اختصاص می دهم که محور سخنانش هم موضوع اقتصاد بود. من برای دکتر رنانی احترام زیادی دارم و او را فردی درد آشنا و سخت دردمند می دانم که به فکر لایه های آسیب پذیر جامعه ایران بوده و هست، توصیه اکید هم می کنم که همگان سخنان ایشان را به گوش هوش بشنوند. همۀ نگرانی های دکتر رنانی بجاست اما راه برون رفت از آن ها، مشارکت سلبی نیست. در واقع مشارکت سلبی در دو انتخابات پیش رو هیچ کمکی به کاستن از نگرانی های ایشان نخواهد کرد.
راهی که ابتدا علی اکبرهاشمی رفسنجانی و سپس علی خامنه ای در باز کردن دست نیروهای نظامی/امنیتی به عرصه اقتصاد ایران گشودند، کشور را در سراشیب بازگشت ناپذیری از سقوط به همان جهنمی قرار داد که مصر از زمان کودتای جمال عبدالناصر و پاکستان از زمان جدایی بدفرجامش از هندوستان در آن افتادند. این جهنم همانا سیطره بی چون و چرای نظامیان بر پرسودترین منابع ثروت زای دو کشور بود تا اقلیتی وابستگان نظامی این دو کشور در سطح مرفهین جهان اول زندگی کنند و اکثریت قاطع مردم معیشتی دون شان بشری داشته باشند. این دو کشور هیچ امیدی برای برون رفت از این جهنم ندارند، بجز از خلع ید تمام و کمال از ارتش کشورهاشان از سپهر اقتصاد، شانسی که به نظر نمی رسد هرگز محقق گردد مگر در صورت یک انقلاب همه جانبه یا یک شکست تمام عیار از یک قدرت برتر نظامی خارجی. سپاه پاسداران در مسیر دستیابی به همان موقعیت ارتش مصر و ارتش پاکستان است و هیچ نیرویی را توان مقابله با آن نبوده و نیست که هیچ، رهبر بعدی هم دست نشانده و فرمانبردار سپاه پاسداران خواهد بود، مگر این که این بازی شوم بکلی به هم بخورد. علی خامنه ای در نغمه نوی «نفوذ» ای که ساز کرده تمام دلواپسی اش ورود ایران به میدان اقتصاد جهانی است که لازمه اش عنان زدن ناگزیر به ترکتاز اقتصادی سپاه پاسداران خواهد بود. در واقع خامنه ای در همین نغمۀ جدیدش به نام «نفوذ»، سخنگوی سپاه پاسداران و دیگر عقبه های امنیتی/رانتی خودش است. به یک معنا علی خامنه ای از همین حالا رهین منت آنهاست که برایش «فتنه» را جمع کردند، نیازی به انتظار فردای شوم تر نداریم، که البته در راه است. این سپاهیان اجازه هیچ فعالیت اقتصادی کلان مستقلی را به هیچ داخلی یا خارجی نخواهند داد، سهم مردم در حد همان ساخت وسازهای محدود و صنایع کوچک باقی خواهد ماند که تازه در همان ها هم مجبور از پرداخت باج سبیل ها به این انگل های مسلح برآمده از نظام خواهند بود. سرمایه گذاری خارجی هم محدود به مونتاژ برای صنایع دولتی/رانتی همچون ایران خودرو و سایپا یا نظامی/رانتی چون گروه بهمن خواهد ماند و هیچ کار بنیادینی در این مملکت - مادامی که انگل های نظامی/امنیتی/رانتی نظام مسلط بر امورند - صورت نخواهد گرفت. در صنعت نفت هم درپی آلوده شدن این صنعت در زمان احمدی نژاد به لوث وجود سپاه پاسداران، احتمال زیادی هست که نگذارند حضور کارآمد شرکت های خارجی و انتقال تکنولوژی محقق بشود مگر اینکه ببینند هیچ چاره ای ندارند وگرنه تولید و صادرات نفت از دست خواهد رفت. کوتاه سخن این که در بهترین صورت اقتصاد ایران اقتصادی نفتی و رانتی باقی خواهد ماند بدون کوچکترین شانسی برای شکوفایی درونزاد از هر نوعی. نمی دانم چرا دکتر رنانی این واقعیت تلخ را نمی خواهند اعتراف بکنند؟ شاید آنقدر دل در گرو بدبختی های مردم دارند که ذره ای و فقط ذره ای بهتر شدن معیشت آنان، ایشان را راضی می کند!  
یکی از (به زعم من) خبط و خطاهایی که طرفداران مشارکت سلبی مرتب تکرار می کنند و دکتر رنانی عزیز هم کرده است، اشاره به نقش مردم در برگزیدن روحانی در انتخابات 92 و رقم زدن «برجام» است. من به جد برآنم که «مردم» روحانی را انتخاب نکردند، او را از پیش خامنه ای برای این منظور (از سر اضطرار) انتخاب کرده بود و ابدا چنین نبود که نظر خامنه ای به جلیلی یا کس دیگری بوده باشد که مردم توی پوزش زده باشند، جلیلی و قالیباف تنها مترسک های آن خیمه شب بازی بودند و بس. چرا چنین می گویم؟
غرب، رویای اتمی خامنه ای را به خاک نشاند و او را با تحریم های کمرشکن چنان آچمز کرد تا او در اواخر احمدی نژاد با ذلت تمام در مسقط تن به مذاکره با آمریکا داد (آوای ذلتی که خامنه ای در درونش حس می کرده را از لحن ادای عبارت "عیبی نداره!" او در سخنرانی توجیهی اش برای «نرمش قهرمانانه» به روشنی می توانستیم شنود). فراموش نکنیم که این خیزش مردمی سال 88 بود که غرب را از بی بنیگی ملی نظام آگاه کرد تا عزم اش را بر درمنگنۀ تحریم گذاشتن این نظام فاسد جزم نمود. خشم خامنه ای از آنچه «فتنه» می خواند، و هنوزهم خوابش را بر می آشوبد، از همین روست.
خامنه ای بهتر از هر کس دیگری می دانست که در حلقه ارادتمندانش تنها مشتی اراذل و اوباش همچون جلیلی ها و حداد ها بودند و برای مذاکراتی تا به این درجه از پیچیدگی حقوقی او به پهلوان های دانشمندی نیاز داشت که تنها در میان حواریون هاشمیِ مورد انزجارش پیدا می شدند، مخبط های تریاکی ای چون ولایتی که زبده ترین اراذل پیرامونی خامنه ای بوده و هستند مرد چنان میدان هایی نبوده و نیستند. این بود که تن به «اکل میته» داد و گذاشت روحانی رئیس جمهور بشود تا خرش را از این پل خطرناک بگذرانند و ضمنا شیره ای هم سر ملت بمالد که توهم بکنند کاره ای هستند! روحانی در دور بعد رئیس جمهور نخواهد شد، او سنگ استنجای خامنه ای شد و به گوشه ای پرتاب خواهد شد تا سماق بمکد! خود روحانی هم این را می داند. از همین رو هم هست که این اواخر گهگاه در لفافه انگار می خواهد پرده از عفونت عقبه نظامی/امنیتی/نظامی خامنه ای بالا بزند و مدام او و خامنه ای دارند توی پوز همدیگر می زنند. بدون تردید روحانی در این پرده دری های در لفافه اش، از مرشدش هاشمی خط می گیرد چون هاشمی می داند بعد از روحانی به او حتی اجازۀ سماق مکیدن هم داده نخواهد شد و خود و خاندانش قلوه کن خواهند شد؛ هاشمیِ ورشکسته به تقصیردر سپهر سیاسی، آخرین تلاش های خودش را برای بقا کرده و خواهد کرد، الغریق یتشبث بکل حشیش. کورسوی امیدی که برای هاشمی بجا مانده همان خیل تکنوکرات های پیرامونی اش (در کنار وزنی که در میان روحانیت انقلابی دارد) است که اگر آنها نبودند هاشمی امروز دیری بود که به سرنوشت آذری قمی و منتظری دیروز افتاده بود. خامنه ای از عقل شیطانی بهرۀ وافر دارد، او در هوش و خودمحوری و دیوسیرتی و بی اخلاقی شبیه ترین شخصیت به استالین است. هاشمی را خامنه ای آنگاه قلوه کن خواهد کرد که پیرامونیان اورا به خدمت خود درآورده باشد و از هواداران او در میان روحانیت احساس خطری نکند. تکنوکرات ها هم مثل شمشیرند که هم در دستان علی می برند و هم در پنجه معاویه. این را خامنه ای خوب می داند، و البته برای تمشیت سلطنت جهنمی اش به آن شمشیرهای کارآمد نیازمند است والا دور وبری های خودش جز شمشیرهای چوبی یا حلبی پاره های زنگ زده ای نیستند.
فرض پنجم درست است، و همین درستی این فرض هم هست که بیشترین مستمسک تبلیغاتی برای طرفداران مشارکت سلبی شده است. اما باید دید که میزان تفاوت نتیجه سیاست تحریم با نتیجه سیاست مشارکت سلبی چقدر است. به نظر من این تفاوت ابدا زیاد نیست بلکه احتمالا بسیار اندک هم خواهد بود. بنای خامنه ای مدتهاست که این نیست تا مجلس در راس امور باشد. درست به همین خاطر است که مجلس گوش به فرمان متشکل از اوباش «ذوب شده در ولایت» فعلی را تا این درجه می پسندد.
تحریم انتخابات تنها در صورتی که سیمای تمام و کمال یک نافرمانی مدنی و مقاومت منفی را پیدا بکند است که ابزاری بُرّا و کارآمد برعلیه نظام فاسد موجود می شود. در شرایطی که اوپوزیسیون نظام نه اراده سیاسی و نه توان اجرایی لازم برای فرماندهی نافرمانی مدنی را ندارند، تحریم انتخابات نه فهمیده می شود و نه منشا اثر قابل توجهی خواهد بود. صرف توجه به این واقعیت، در بر دارندۀ این امید بالقوه می تواند باشد که اوپوزیسیونی که درد این ملت کتک خوردۀ غارت شده را دارد به فکر چاره ای عملی بیفتند.
*
صحنه شطرنج سیاسی هیچ ملتی فارغ از تاثیرات تحولات جهانی نیست. جهان امروز دستخوش بحرانی جهانی است، بحرانی که آبستن جابجایی های کلان قدرتی است. این که چالش برآمده از خیزش پربادوبروت چین چه پیامدهایی به بار خواهد آورد، این که تعجیل ایالات متحده بر انتقال وزنه استراتژیک خود به شرق دور چه آرایشی را در صحنه سیاست خاورمیانه رقم خواهد زد، این که پیامدهای نابخردی های ماجراجویانۀ جورج بوش دوم دست آخر به چه استقراری در خاورمیانه منتهی بشود، همه و همه پرسش هایی هستند که تنها آینده بدان ها پاسخ خواهد داد. اما برخلاف پیش بینی دکتر رنانی، غرب بدون تردید نمی تواند به زمین سوخته شدن خاورمیانه رضا بدهد. گوشه ای از این زمین سوختۀ خاورمیانه در سوریه و عراق  و یمن بقدر کافی برای اروپا و غرب دردسرآفرین شده است و اینک غرب منتظر پیامدهای زمین سوختۀ لیبی هم هست، بگذریم که مصر السیسی هم ابدا آینده روشنی پیش رو ندارد، حال و روز افغانستان و ام الفساد پاکستان هم که روشن است.
عظمت طلبی های بنیادگرایانه نظام فاسد و مفسد ولایت فقیه در ایران بدون تردید از مخرب ترین نیروهای دست اندکار تداوم بحران در همۀ خاورمیانه است. بنیادگرایی عظمت طلب شیعی ولایت فقیه است که سلفی گری ها و بنیادگرایی های سنی و بحران های قومی/قبایلی/مذهبی یمن  و عراق را در لهیب نگه می دارد. هرگونه چاره اندیشی برای خاورمیانه ای که دچار آتش سوزی خانمان برباد ده  رو به گسترشی شده است- در بهترین صورت- باید که دو وظیفه را توامان و با قدرت تمام به پیش ببرد: فیصله قاطعانه زخم ناسور اسرائیل/فلسطین و مهار همه جانبۀ نظام ولایت فقیه در ایران.
پنجاه سال گذشته نشان داده است که غرب برای فیصله بحران اسرائیل/فلسطین بکلی ناتوان است. دلیلی هم نداریم که چنان فقدان خسارت باری بزودی برطرف گردد. اما غرب با تجربه تحریم/برجام می داند که می تواند نظام ولایت فقیه ایران را - که حوادث سال 88 بی بنیگی ملی آن را برملا کرد- مهار کند. غرب این را هم بخوبی می داند که بدون چنین مهاری قادر نخواهد بود مانع از امواج اضطراب هویتی اعراب سنی خاورمیانه بشود، همان اضطرابی که راه به سلفی گری های تکفیری ای می برد که عراق و سوریه را زمین سوخته کردند و ترکیه را دارد به راه بی ثباتی می کشد و خاندان سنی حاکم بر بحرین را دچار اضطراب ورافتادن می کند و در یمن حاکمیت سیاسی آنجا را ساقط و جنگ داخلی پرخسارتی راه می اندازد و این هردو آل سعود دستخوش بحران درونی را به سرحد جنون می کشاند.    
irandargozargahtamadoni.blogspot.co.uk
            
آیت الله خامنه ای تهدید کرد: حامیان هاشمی پیروز شوند؛ انتخابات را یا تعلیق و یا باطل خواهم کرد

 آیت الله سید علی خامنه ای در سخنان تندی از نفوذ امریکا در انتخابات 7 اسفند اظهار نگرانی آشکار و سراسیمه ای کرده است. و در آنجا هشدار داده است که اگر نتیجۀ انتخابات طبق خواست دشمن با برد فهرست های اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی همراه باشد نتیجۀ انتخابات را نخواهد پذیرفت. او البته این حرف ها را در بین سطور ناگفته و نانوشتۀ امروز خودش جاسازی کرده و من آن را برای شما خوانده ام و افشاء می کنم.

1- ظاهر حرف های خامنه ای در امروز حاکی از هشدارهای همیشگی او نسبت به نفوذ دشمن و بویژه امریکاست و در خوانش سطحی چیز تازه ای نگفته و بر استراتژی ضد امریکایی و غربی خود تأکید کرده است. او گفته است:
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: طراحی آنها برای انتخابات ۷ اسفند، از تخریب شورای نگهبان و زیرسوال بردن تصمیم های آن آغاز شده است و این شورا یکی از چند مرکز اساسی در نظام اسلامی است که امریکاییها از ابتدای پیروزی انقلاب، به شدت با آن مخالف بودند.
این فراز از حرف های خامنه ای در حال حاضر کاملاً بلاوجه است. زیرا اکنون شورای نگهبان هرچقدر که اراده کرده و در توان داشته نامزدهای مختلف را قلع و قمع کرده و همۀ گروه ها و جناح ها و شخصیت ها هم رأی شورای نگهبان را پذیرفته و بدون اعتراض فهرست های انتخاباتی خود را بسته و آماده ورود به تبلیغات کرده اند. در چنین شرایطی بجای صحبت از "مواظب تخریب شورای نگهبان از سوی امریکا باشید" باید خامنه ای - بسیاق پیشینۀ گفتاری و رفتاری خودش پس از هر اتفاق مثبتی که می افتاد - در آرامش کامل از همۀ گروه ها و جناح ها و شخصیت ها تشکر می کردند و از اینکه بقانون پایبند بوده و با سعۀ صدر و بلوغ سیاسی تصمیمات شورای نگهبان را پذیرفته اند؛ آنان را مورد عنایت ولیّانه! و رهبرانۀ خویش قرار می دادند. چون دیگر شورای نگهبان وظیفه و دخالتی ندارد در انتخابات تا روز رأی گیری و شمارش آراء و اعلام نتایج. پس نتیجۀ بدیهی این سخن خامنه ای این می شود که او در مورد وظیفۀ نظارتی و اعلام نتایج شورای نگهبان در روزهای آینده هشدار می دهد و چنین القاء می کند که اگر شورای نگهبان بعد از رأی گیری حوزه های زیادی را باطل اعلام کرد و شمارش صندوق های رأی را نپذیرفت؛ اگر کسی رأی ابطال گستردۀ انتخابات توسط شورای نگهبان را نپذیرد در زمین دشمن عمل کرده و نفوذی محسوب می شود.

2- خامنه ای در فراز بعدی می گوید: 
ایشان با تأکید بر اینکه نتیجه زیر سوال بردن تصمیم های شورای نگهبان، القای غیرقانونی بودن انتخابات است، خاطرنشان کردند: هنگامی که غیرقانونی بودن انتخابات القاء شود، بنابراین مجلس شورای اسلامی برآمده از این انتخابات و مصوبات آن غیرقانونی خواهد بود.
منظور خامنه ای از این فراز این است که اگر کسی - بویژه دولت و مجریان - به ابطال انتخابات گستردۀ صندوق های انتخابات از سوی شورای نگهبان گردن نگذارد و نظام را مجبور به پذیرش نتیجۀ طبیعی انتخابات بکند. من (رهبر) آن مجلس را قانونی نخواهم شناخت و چنین مجلسی حق قانونگذاری را نخواهد داشت. و الا معنا ندارد که به مجلس تشکیل شده بعد از طی پروسه های لازم عنوان غیرقانونی داده شود. اصلاً مگر مجلسی بدون تأیید خامنه ای تشکیل می شود که به تبعات بعدی آن پرداخته شود و غیرقانونی اعلان شود. خامنه ای در اینجا دچار تناقض و سرگیجه است و نتوانسته نگرانی و تهدیدش را در گزاره ای منسجم از نظر ادبیات و ظاهر صورت بندی کند.

3- آیت الله خامنه ای در فراز سوم سخنانش در مورد مجلس شورای اسلامی تیر آخر را هم رها کرده است. او می گوید:
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: هدف این طراحی زیرکانه، قرار دادن کشور در خلاء قانون و مجلس، در چهار سال آینده است که افکار عمومی باید متوجه این موضوع باشند.
خامنه ای در اینجا از تهدید مستقیم انحلال مجلس و برچیدن بساط انتخابات صحبت می کند. زیرا همانطور که در بند یک هم گفتم طراحی زیرکانه و نفوذ دشمن و این خزعبلات اگر هم وجود داشته بود مربوط به قبل از ارائۀ لیست ها و تحت فشار قرار دادن شورای نگهبان برای تأیید صلاحیت ها بود. الان اصلاً موضوعیتی نمی یابد توطئه و نفوذ دشمن؛ مگر اینکه خامنه ای دولت و وزارت کشور را خطاب قرار بدهد و می داد و نسبت به نفوذ و طراحی دشمن بر سر صندوق های رأی گیری هشدار و انذار می داد. در حالیکه او بمردم هشدار می دهد که مواظب توطئۀ دشمن راجع به تضعیف شورای نگهبانی باشند که عملاً از صحنه بیرون رفته و مورد تهدید و تضعیف هم نیست. زیرا دیگر کاره ای نیست بعد از تأیید صلاحیت ها.

4- البته هم می توانستم حرف های بیشتری از سخنان امروز خامنه ای را مورد استناد و واکاوی قرار بدهم مثل ترس زیاد او از نتیجۀ انتخابات خبرگان و هم در مورد حرف هایی که زدم شرح های مفصلتر و ریزتری بدهم. اما چون فقط قصدم دادن آدرس صحیح سخان امروز خامنه ای بود؛ تطویل کلام را الزامی ندیدم و شما خودتان می توانید با همین فرمول جلو بروید و هم سخنان امروز خامنه ای را و هم حرکات و گفتار و رفتار همۀ جبهۀ تحجر را تا روز رأی گیری در 7 اسفند  رصد بکنید و بخوانید. البته اگر انتخابات در 7 اسفند برگزار بشود!

5- بدیهی پیدا از دست پاچگی خامنه ای در سخنان بی مورد و بی همتای تهدید کنندۀ امروز او این مورد است که طرح رأی سلبی - مخالفت را بشناس و هرکس غیر از اوست بدون اینکه همرأی تو باشد به او رأی بده - طراحی شده از سوی نخبگان داخل و خارج کشور دارد کار می کند و چنان هم خوب کارمی کند که 10 روز قبل از رأی گیری اثرات بسیار مبارکش خواب تحجر و خامنه ای و یاران را چنین آشفته کرده است. بنظرم اما در چنین وضعیتی نه تنها خود خامنه ای ابتدا بساکن یکی از مدعیان نگران و مخالف است بلکه از سوی تحجر قم و تحجر سپاه هم شدیداً تحت فشار و اخطار قرار گرفته برای جلوگرفتن از آبروریزی در پیش عنقریب. از این جهت است که می گویم ممکن است انتخابات در روز موعود برگزار نشود. زیرا اگر بویژه سپاه "به راه حل چگونه جلوی سونامی رأی سلبی در حال بیداری را بگیریم" نرسد و نتواند دولت روحانی را هم متقاعد به برخی عقب نشینی ها بکند، و کارکرد شورای نگهبان در ابطال صندوق ها را هم کافی نداند؛ آنوقت بطور جد بفکر خواهد افتاد که با سناریویی اضطراری - حدس نمی توانم بزنم چه - برگزاری انتخابات در تاریخ اعلام شده را معلق کند. یا...هو 


*

شطرنج انتخابات: نه به “مثلث جیم

محمد برقعی
نظام جمهوری اسلامی ایران برای مشروعیت خود به شرکت مردم در انتخابات دل بسته، واز این بابت بر همسایگان فخر می فروشد و آن را نشان ثبات خود به جهانیان اعلام می کند. عربستان و مصر و سوریه و اردن و کشورهای خلیج فارس را بهمین دلیل غیر مردمی می خواند. این امری است مبارک ، زیرا هر اندازه از طریق شورای نگهبان و دیگر نهادها مانع یک انتخابات راستین بشوند ، بازهم باید  به محدودیت های آن تن بدهند  و نمی تواند انتخابات را کاملا نفی کند  و یا سراسر تقلب و زور گویی کند . همین امر برای نیروهای مردمی فرصت های بسیاری فراهم آورده است .  انتخاب آقای خاتمی یا روحانی ، مبارزه جامعه مدنی با انحصار گرایانی مثل آقای مصباح یزدی است که اعلام می کنند دموکراسی و انتخابات غیر اسلامی است . تفاوت مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی  با مجلس فرمایشی و کاملا مصنوعی زمان شاه  و بیشتر کشور های منطقه  در این است که بسیاری از مجلسیان به صدای بلند علیه جناح مقابل ها افشاگری می کنند و دائماً در حال جنگ علنی با همدیگر هستند.
 به هر حال پذیرش بازی در میدان انتخابات  ،حکومت را ناگزیر از پیروی از قواعد و ملاحظاتی می کند که نظام هایی که در این میدان گام نمی گذارند، چنین سازش هایی را هم نمی کنند. تقلب در انتخابات سال ۸۸  چنان بر نظام گران تمام شد، که فریاد آیت الله خامنه ای را به آسمان رسانید و مرتبا می گوید این اصحاب فتنه صدمه ای به اعتبار نظام زدند که هیچ گروهی نزده . حصر خانم رهنورد و اقایان موسوی و کروبی استخوانی شده در گلوی ایشان و یارانشان که هر روز بیشتر گلوی قدرتشان را زخمی می کند و با گذشت  زمان فریاد های دفاع از اینان رساتر می شود.  اتهامات بی شرمانه آیت الله جنتی که می گفت اصلاح طلبان صدها میلیون ، بلکه میلیاردها دلار از آمریکا وعربستان گرفته بودند تا نظام را سرنگون کنند، مسخره تر و بی اعتبار تر شده است.
در این دوره نیز انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان بلای جان اقتدارگرایان شده است.  به ویژه که انتخاب مجلس خبرگان  که تا این دوره مورد توجه کسی نبود از اهمیت بی سابقه ای برخور دار شده است. زیرا سرنوشت ولایت فقیه به آن بستگی پیدا کرده است.  از این روی انتخابات به بازی  شطرنجی بسیار چشمگیر و ماهرانه ای تبدیل شده است. یک سوی بازی اقتدار گرایانی هستند که نیروهای نظامی و امنیتی و قوه قضائیه را در دست دارند ، و سوی دیگر نیروهای مردمی ، که در فرصت های مناسب نشان داده اند که قدرت جامعه مدنی چنان زیاد شده که بازی قدرت بدون حضور آنان  ممکن نیست.  اقتدار گرایان  یا باید با اینان مصالحه کنند یا تمام بازی را بر هم زنند. به مصر السیسی  دیگری تبدیل شوند  و چهره استبدادی خود را بدون  نقاب نشان دهند  که این خلاف تمام ادعاهای حکومت است.
بازی چنان آغاز شد که آقای خامنه ای خواستار انتخاباتی پر شور، با شرکت هرچه وسیع تر مردم شد. سوی دیگر این بازی هم فرصت را مغتنم شمرده و در حد بسیار وسیعی در انتخابات شرکت کرد تا جایی که بیش از سیزده هزار نفر نامزد انتخابات شدند  . یاران آقای خامنه ای که در برابر این بازی خوب نگران شده بودند  شروع به تهدید و جو سازی کردند .شورای نگهبان شمشیرش را در آورده و گرد و خاک کرد که زبان می برم  و هر نادرستی را حذف می کنم  . این که گفته می شود ، دامنه اختیارات ما رد صلاحیت آدم های نا صالح است ، سخن اصحاب فتنه است.  کار ما در حقیقت  تعیین صلاحیت کاندیدا هست  و تشخیص آن که چه کسی باید وارد میدان شود.
در مقابل این حرکت رقیب مهره دیگری را به پیش راند  و آن بررسی صلاحیت کاندیدا های مجلس از سوی  هیات اجرایی  وزارت کشور بود .نهادی که بر طبق قانون برگزار کننده انتخابات  ومرجع معین شده در  قانون است.
 اقتدارگرایان ناگهان دیدند حریف حرکت بسیار تاکتیکی خطرناکی کرد  و صلاحیت بیش از یازده هزار کاندیدا راتایید کرد. مگر شمشیر شورای نگهبان تا چه حد می تواند سر بزند. از این پس مسئله تنها رد صلاحیت نامزدها نیست  بلکه نفی صلاحیت وزارت کشور نهادی  است که قانون معین کرده است.  لذا بر آن شد که بازی را بر هم زند و شمشیر را از رو ببندد ، واعلام کند که کشتیبان را سیاستی دیگر افتاده است. فله ای هزاران نفر را حذف کرد  و پیه هر سرزنشی بر جان مالید.
اصلاح طلبان حرکتی دیگر کردند و آن پیش راندن مهره اعتراض بود.  گفتند طبق قانون خود شورای نگهبان باید دلیل رد صلاحیت نامزدها  اعلام شود. شورای نگهبان درمانده دست به حرکت انکار زد ، که ما وقت نداریم که به چندین هزار اعتراض پاسخ دهیم.  بعد هم بازی کهنه اتهام و هو و جنجال، که ما متوجه شده ایم  پاره ای از کاندیداها جرمهایی چون زنای با محارم و فسادهای اخلاقی دارند  .اما  این ترفند کهنه و شناخته شده ای بود که خریداری نداشت. لذا کیهان و نشریات مشابه فریاد بر داشتند که اصلاح طلبان دروغ می گویند و با مبالغه در تعداد رد صلاحیت شدگانشان مظلوم نمایی می کنند . امامان جمعه و صدا وسیما این شلوغ بازی را ادامه دادند.
 اما این حرکت، مثل حرکت رخ در صحنه شطرنج ، چنان توانمند بود، که آیت الله خامنه ای خود شخصا مجبور شد وارد بازی شود و سخنی را بگوید که در تاریخ بی سابقه است و برای همیشه در کارنامه اش می ماند  : “من گفتم مردم در انتخابات شرکت کنند و رای بدهند ،نه آن که انتخاب هم بشوند “.  برای توجیه این سخن بی معنی گفتند، هیچ نظامی اجازه نمی دهد مخالف و دشمن نظام انتخاب شود .اما این بهانه نا پسند و خامی بود.  چگونه می توان نمایندگان کنونی مجلس  ونام آوران نظام ، از جمله نوه آیت الله خمینی و اعضای سابق مجلس خبرگان را ضد انقلاب خواند . اگر در جنبش سبز چند نفر متهم شدند ، این بار هزاران نفر در معرض این  اتهام سنگین قرار گرفتند.
برای تقویت این حمله نه تنها  پیاده هایی چون کیهان و امام جمعه ها بسیج شدند، بلکه همه مهره های اصلی نیز به میدان آمدند.از سران سپاه تا نمایندگان ویژه رهبری ، تا سرانی از اصولگرایان . اما  همه مهره های قوی  رخ و اسب و فیل هم حریف را از پا نینداخت . حتی  وزیر – آیت الله جنتی – هم شخصا وارد میدان شد.  اما فشار چنان بود که شاه – آیت الله خامنه ای -  که همیشه به قلعه ورای جناحی پناه می برد ، مجبور شد شخصا خطر کرده و به میدان بیاید.
حال که اقتدارگرایان  تمام مهره ها یشان را به میدان آورده بودند، و حتی  وسط   شاه را هم درمعرض خطر قرار داده بود  بهترین راه نجاتشان  آن بود  که حریف قهر کرده و از بازی بیرون برود  و با تحریم انتخابات میدان را یک سره در اختیار اقتدار گرایان بگذارد.  در آن صورت نه وزارت کشور موی دماغ می شود  و نه نامزدهای رقیب چهار چشمی صحنه را مراقبت می کنند . چنین که بشود ، حکومت به آسانی هر رقمی از مشارکت مردم  را که مطلوب می داند  اعلام می کند  و گناه  هر نارسایی را هم به گردن تحریم کنندگان می اندازند.
پژوهش گسترده متیو فرانکل، برای موسسه بروکینگز پیرامون تحریم انتخابات در ۱۷۱ مورد در سه دهۀ اخیر، که تحت عنوان “تهدید بکن، ولی شرکت کن : چرا تحریم انتخابات، گزینۀ نادرستی است؟ ” منتشر شده ، نشان می دهد که تقریبا در همه  موارد  به ضرر تحریم کننده ها تمام شده است . همه جا حاکمان خود را برنده اعلام کرده ، و دیر یا زود کشورهای دیگر، بنا بر منافع و ملاحظات خود ، نتیجه را پذیرفته اند . با توجه به شرایط کنونی ایران ، که هیچ  نیروی جدی سیاسی داخلی و جهانی خواستار  سرنگونی این نظام و ایجاد لیبی ، سوریه و یا عراق دیگری نمی باشد، صدای تحریم کنندگان حتی  به گوش خودشان هم نمیرسد  و در اوجش در چند تارنمای فارسی پخش می شود ، آن هم در حاشیه خبرها.  در مجلس نهم آزموده شد که قهراصلاح طلبان  با صندوق آرا ، سبب شد که مرتجع ترین مجلس این نظام شکل بگیرد.
اما حریف که نشان داده قواعد بازی را خوب می شناسد، و بازیگر ماهری است، به جای تحریم  حرکت سرنوشت ساز دیگری  کرد. نه تنها  لیست کاندیداهای خود را معرفی کرد ، بلکه در سطح وسیعی نام  کسانی را که به برجام رای نداده بودند پخش کرد ، تا صف دوست و دشمن کاملا روشن شود ، و طرفداران اصلاحات از سر بی خبری در دام رقیبان نیفتند و به آنان رای بدهند.
مجلس خبرگان
انتخابات این مجلس چنان بی توجه انجام می شد ، که آن را همزمان با انتخاب مجلس کردند ،تا کسادی بازار آن آشکار نشود . اما همان طور که همگان می دانند ،این بار صحبت بر سر جانشینی آقای خامنه ای است . با رفتن آقای خامنه ای ،که بسیار محتمل است  ،چه کسی جانشین او میشود.  آیا آقای خامنه ای مهره مطلوب خود را از پیش بر مسند می نشاند .  آیا ممکن است فرزند جای پدر را بگیرد ،آیا بر آن است که با حمایت سپاه ، و کسانی که به اولین اصول دموکراسی هم باور ندارند، و رویای بسیاری از آنان شیوه عمل رضا شاهی است ، همین دموکراسی ناقص را نیز از بین ببرد؟
به همین سبب آن بازی شطرنح درانتخابات مجلس شورا در این مورد هم به نوعی تکرار شد   . با این تفاوت که در این جا از اول شورای نگهبان مستقیم وارد بازی بود و سخنگوی شورای نگهبان درمصاحبه اش اعلام کرد که تعیین صلاحیت  نامزدان مجلس خبرگان در اختیار فقط ۶ نفر فقها ی شورای نگهبان است که از آن ها تنها دو سه نفر به رهبری آقای جنتی تصمیم گیرندگان واقعی هستند  . از آن جا که عموم نامزدها افراد سرشناس و علمای شناخته شده هستند، لذا حذف  هر کدامشان نه تنهاهزینه سنگینی را بر آن نهاد تحمیل می کند، بلکه مقام رهبری نیز نمی تواند در حاشیه به ایستد. بر همه کس معلوم است که   آقای   جنتی ، با تایید آقای خامنه ای است ، که هر کس را که نمی پسندد رد صلاحیت می کند.
 لذا انتخابات مجلس خبرگان صحنه جنگ شاه مهره ها است . هر تلفاتی برای دو جناح گران تمام می شود . تمام پرده های حرمت آقای رفسنجانی را  پاره کرده اند . او را متهم به ضدیت با نظام، ابزار دست دشمن بودن ، مخالف رهبر، و مستحق محاکمه اعلام کرده اند.  نوه امام سرنوشت نوه پیامبر را تداعی می کند. جامعه مدرسین ، فهرست  کاندیدا هایش را بدون نام آقای رفسنجانی بیرون داده.  ایادی اقتدار گرایان به صراحت به آقای روحانی و دولتش حمله می کنند . پیروزی او را در برجام  مساوی فروش کشور به بیگانگان ، خیانت به آرمان های انقلاب ، و ضدیت با خط امام خمینی می خوانند.
  به این سان حال فرصت  طلایی پیش آمده ، تا  سخت ترین ضربه به اقتدار گرایان  زده شود  .از آنجا که همه بزرگانشان به میدان آمده اند ، ضربه بر آنان ضربه سنگین بر خود شاه است . و چه ضربه ای از این کارآی تر که مهره های اصلی آنان چون آقایان جنتی و مصباح و یزدی و علم الهدی وعلی فلاحیان انتخاب نشوند. در پیروی از این سیاست است که طیف اصلاح طلبان فهرست نامزدهای خود را اعلام کرده اند، ونام اینان را از لیست خود حذف کرده اند .حتی آقای خاتمی به صراحت از این سیاست سخن می گوید.
آقای اکبر گنجی در مقاله “شکست جنتی و یزدی و مصباح، آزمون فیصله بخش خامنه‌ای” در ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ، پیشنهاد کردند به “مثلث جیم”، یعنی  آیت الله ها احمد جنتی ، محمدیزدی ،مصباح یزدی، رأی ندهید تا از این طریق خامنه ای و شورای نگهبان و سپاه را شکست دهید. اصطلاح “مثلث جیم” را آقای گنجی برای این ساخته که مردم به راحتی به خاطر خواهند آورد که به چه کسانی نباید رأی دهند. آقای گنجی در مقاله “نه به فقه داعشی از طریق انتخابات خبرگان” هم دلایل دیگری برای رأی اعتراضی علیه شاخص ترین چهره های نزدیک به خامنه ای و سپاه و فقه داعشی ارائه کرده است.
اگر این حرکت موفق شود، واینان رای نیاورند، حرکت کیش و مات است.  تجربه انتخابات آقایان روحانی و خاتمی نشان داده که این سیاست کار می کند  ومردم همین انتخابات را چشم اسفندیار نظام کرده اند. لذا  برای حریف راهی نمی ماند به جز تقلب ، یا  زدن زیر صفحه شطرنج .که بهر حال نشان باخت مسلم آنان می شود  و  آنان را مجبور به پذیرش هزینه ای سنگین تر از جنبش سبز می کند .  اگر اقتدار گرایان همه نهادهای اعمال قدرت را در  دست دارند، اصلاح طلبان ، و نیروهای مدنی ای  که به گرد آنان جمع شده اند ، با حرکات سیاسی درست ، رقیب را مجبور به پذیرش شکست-  حداقل در این مرحله – می کنند.
اصلاح طلبان، اعتدالیون، نهضت آزادی، نیروهای ملی و مذهبی، سید محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی، عبدالله نوری، حسن روحانی، مصطفی تاج زاده ،   زندانیان جنبش سبز ، و دیگر گروه ها و شخصیت های برجسته داخل کشور، مردم را به “مشارکت اعتراضی” و “نه گفتن” به نیروهای افراطی و سرکوبگر و حذف کننده دعوت کرده اند. مشارکت حذفی به دنبال حذف نیروهای تندرو و تشکیل مجلسی میانه رو است. به دنبال حذف “مثلث جیم” در تهران از مجلس خبرگان رهبری است. اگر این کوشش به نتیجه بینجامد، ضربه سهمگینی بر اقتدارگرایان وارد خواهد امد.
آنان که گمان می کنند از طریق خارج از کشور می توانند نقش موثری بر مردم داخل کشور، در تعارض با نیروهای داخلی ، بگذارند، آب در هاون می کوبند. مردم به زندگی روزمره و نیروهایی که در کنارشان زندگی می کنند و هزینه می دهند می نگرند. آنان می بینند که مصطفی تاج زاده از درون زندان و پس از ۶ سال حبس به آنها می گوید : “خطای ۲۸ مرداد را تکرار نکنیم” و می نویسد:
“ما نباید خطای پدران و مادرانمان را در ۲۸ مرداد ۳۲ مرتکب شویم و صحنه را ترک کنیم و فراموش نکنیم که حاصل انتخاب هوشمندانه اکثریت رأی دهندگان در ۲۴ خرداد ۹۲ دست یابی به برجام بود و تکرار همان اقدام هوشیارانه و انتخاب درست در ۷ اسفند می تواند راه را در برجام ۲ و نیل به توافق و اجماع ملی بگشاید. ملت ایران در ۷ اسفند باید ثابت کند که از چند مداحی که بسیج شده اند تا برجام را به کامشان تلخ کنند، شکست نمی خورند بلکه حماسه ای خواهند آفرید که بار دیگر اعجاب و ستایش جهانیان را برخواهد انگیخت”.