۱۳۹۴ مهر ۱۳, دوشنبه

مقاله ی 82: کژتابی فهم فقیهان

کژتابی فهم فقیهان


درجامعه شناسی تاریخی بحث می شود که هزاره های چندی است که روند تکامل انسان از ساحت زیست شناختی به عرصه "فرهنگ" نقل مکان کرده است. به این معنا که اگر تا هوموساپیینس ، این تحولات زیست شناختی بود که پیش از انسان ها را گام به گام به شکل و شمایل و ماهیت انسانی نزدیک کرد، از هوموساپینس به بعد این تحولات فرهنگی است که گونۀ انسان  را متحول می کند. تنها تصورانسان های پیش از انقلاب کشاورزی (دوازده هزارسال پیش) را بکنید که در دسته های خونی چند ده نفری به کار شکار و گردآوری مواد غذایی سرگرم بودند. آنان هیچ تفاوت سخت افزاری با انسان های امروز نداشتند – زیرا هم آنان و هم ما به لحاظ ویژگی های کالبدشناختی هوموساپینس بودند وهستیم-  اما تفاوت نرم افزاری (فرهنگ) آنها با انسان های امروز عظیم است.
 
اگر نقش متحول کنندۀ فرهنگ را بر ماهیت انسان بپذیریم ناگزیریم که نه فقط انسان های پیش از انقلاب کشاورزی را بسیار متفاوت با خودهامان بدانیم بلکه انسان های چند صد سال پیش را هم در مقایسه با خودهامان، متفاوت بدانیم. واقعیت این است که هرچه سرعت تحولات فرهنگی بیشتر می شود، آن فاصله های زمانی که انسان ها را نسبت به هم متفاوت می کند هم کمتر می گردد. برای مثال تفاوت ساکنین اصفهان دویست سال پیش با همشهریان هشتصد سال پیش شان بسیاربسیار کمتراز تفاوت آنان با اهالی امروز این شهر است. این بدان معناست که در دوقرن گذشته تحولات عظیم تری بر جمعیت نمونه شهری (در این مثال، اصفهان) عارض شده، تحولاتی که هزاران یک آن هم بین هشتصد سال پیش تا دویست سال پیش واقع نشده بود. این حرف ها چه ربطی به مقالۀ زیر خانم روح انگیز کار دارد؟! ربط این دو هرچند بسیار عمیق و بنیادین است اما آشکار و بدیهی نیست. این است که پرسش حیرت آلود بالا را از زبان خواننده نوشتم.

خانم کار سخن از «قانونگذار» می گویند. این قانونگذار کیست؟ درپی انقلاب سال پنجاه و هفت، این قانونگذار انسانی شد که به جهت فرهنگی متعلق به صدها سال پیش بود و حالا آمده بود تا برای انسانِ امروز «قانون بنویسد». انسان زمانۀ او مدت ها بود که اکثریت مطلق خود را در جوامع شهری ایران از دست داده بود و این روند پرشتاب، همچنان شتاب می گیرد.

آن قانونگذار با استناد به فهم ایستایش از قرآن استدلال می کند که "الرجال قوامون علی النساء". این گزارۀ قرآنی بدون تردید برای جامعه عربستان زمان وحی صادق بود ولی مثلا برای جوامع شبانان بیابانگرد آسیای میانه مقارن با همان زمان وحی هم صادق نبود. شاهدش مشاهدات احمد ابن فضلان فرستادۀ خلیفۀ عباسی المقتدربالله به صفحات خزر و بلغار در سال سیصدو نه هجری قمری ، که با آنچنان حیرتی از شان و جایگاه «خاتون» ها در میان قبایل آسیای میانه می نویسد که اگر به خود او نقل می کردند حتما باور نمی کرد. حکم قرآنی "الرجال قوامون علی النساء"، برای آن جوامع صادق نبود!

ممکن است «قانونگذار» نظام ولایت فقیه بگوید که حکم قرآنی جنبه تجویزی دارد و دلیل بیاورد که بعد از آن گزاره و در مقام توجیه، قرآن گفته: "بما فضل الله ..."   یعنی که مردان باید که سروران زنان باشند
 -------------------------------------------------------------------------------


[1] Homo sapiens

[1] human species
[1] نگاه کنید به کتاب "خزران" نوشته آرتور کوستلر با ترجمه محمدعلی موحد، انتشارات خوارزمی، چاپ اول 1361 
زیرا خداوند چنین مقرر داشته است. این داعیه خلاف عقل است، همان عقلی که قرآن در دلیل آوری برای تصدیق خود به مخاطبین اش بارها و بارها بدان تمسک می جوید. چرا خلاف عقل است؟ اگر"الرجال قوامون علی النساء" بیان واقعیتی سرشتی مربوط به انسان می بود، خلاف آن نمی توانست در میان ابنای بشر وجود داشته باشد، در حالی که خلاف آن نه تنها فراوان  وجود داشته بلکه سیر تحولات امروزه جوامع بشری همگی به سمت و سوی این خلاف است تا بزودی شاهد باشیم که دیگر الرجال قوامون علی النساء نیست! پس گریزی نداریم که بگوییم قرآن «وضع موجود » جامعۀ حجاز زمان خود را می گفته و برمبنای آن واقعیت موجود بود که سخنان تجویزی بعدی را بیان کرده است. قرآن، همچون هر قانونگذار دیگری نمی توانسته به واقعیتِ موجودِ جامعه ای که قصد قانون گذاری برایش را داشته بی اعتنا باشد. در جامعۀ حجاز زمان نزول وحی، الرجال قوامون علی النساء حاکم بود، پس قانون هم می بایستی بر آن مبنا تدوین و بنا شود.  

می دانم که این شیوۀ رویکرد اصولی فقها به منابع فقه نیست. از همین رو هم هست که نگاه آنان را متصف به "ایستایی" کردم. در نگاه فقها درک «تکاملی» از ماهیت انسان بکلی غایب است زیرا آنان قرن هاست که از قافله جهان عقب مانده اند. این است که فقها هیچ امکانی برای درک مسائل انسان امروز نداشته و کوچکترین توانی هم برای ارزیابی آن مسائل را ندارند. آنان نه می فهمند و نه می توانند بفهمند که زود باشد که "الرجال قوامون علی النساء" از عرصۀ حیات اجتماعی بشر محو گردد؛ مگر همین تحولات اجتماعی این چهاردهۀ اخیر خودهامان در ایران را نمی بینیم؟! ما می بینیم ولی فقها نمی بینند! زیرا پارادایم ذهنی آنان توان چنان دیدنی را در اختیار آنان نمی گذارد. حاصل این نافهمی بالفعل فقها و نافهمی بالقوۀ ایشان نسبت به شئون حیات اجتماعی انسان هم همین می شود که شده:  یک افتضاح تمام عیار در ساحت قانونگذاری و عرصۀ سیاست مُدُن!                 

یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴

آقای مهدی توتونچی، متشکریم

مهرانگیز کار

سالهاست از بد اخلاقی قانونگذار ایرانی انتقاد می کنیم که چرا خروج زنان شوهر دار از کشور را موکول کرده است به اجازه رسمی شوهر. همیشه، پیش و پس از انقلاب این صدای ما به سنگ خورده بود، بازتابی هم نداشت. از رو نرفته ایم، سکوت نکرده ایم. تا شما آقای توتونچی آمدید و همسرتان نیلوفر اردلان را که قهرمان ملی است، ممنوع الخروج کردید. نخواستید از کشور خارج بشود و باز قهرمانی کند و مثل خار توی چشم شما بنشیند. با استفاده از قانونی که شما را بر همسرتان قیم کرده است، راه بر قهرمان ما بستید تا در میدان مسابقه حضور نداشته باشد.

این یادداشت فقط و فقط بر ستایش از این اقدام شما تمرکز دارد. باقی را دیگران نوشته اند. باز هم می نویسند. نویسنده این یادداشت احساس می کند به شما دینی دارد و باید آن را ادا کند.
ببین آقای توتونچی، تو خودت نمی دانی به فعالان زن ایرانی، به فعالان حقوق بشر ایرانی، به روند تحولات فکری در جامعه ایران چه اندازه خدمت کرده ای. من خودم را متعهد می بینم تا برایت بگویم. یک "نه" گفته ای و هزاران بازتاب داده ای به نقد های دیرینه ما. نقد هایی که ۴۲ سال است حتی از سوی مردم، درست و حسابی شنیده نشده است، چه رسد به حکومت 37 ساله جمهوری اسلامی که پروا ندارد بگوید اساسا روی کار آمده تا زن ها را خانه نشین کند و به مردان اجازه دهد زنان را در "حبس خانگی" نگاه دارند؛زندانی کنند.
 
این همه سال از آن روز که در سال ۱۳۵۲ قانون گذرنامه در زمان شاه از تصویب گذشته می گذرد. ۳۷ سال است انقلاب اسلامی ایران که از سحرگاه پیروزی، به جان همه قوانین ایران پیش از انقلاب افتاده و قوانین خوب آن روزگار را به صورت تهوع آوری تغییر داده و قوانین جزایی خونین و قوانین تبعیض آمیز بر ما تحمیل کرده، سروقت این یک قانون نرفته و نگفته چون مال زمان شاه است، باید "برود". پس در ساختار قوانین ایران ماندگار شده . در پرونده هر یک از ما زنان کثیرالسفر، در اداره گذرنامه تعدادی دستنویس شوهران وجود دارد که خروج ما از کشور را اجازه داده اند. جانم برایت بگوید، اگر این اجازه نامه ها نبود، جمعی از ما سرشان روی سینه نبود و کاملا گرفتار داعشی های وطنی شده بودیم و نمی توانستیم این جا بلبلی کنیم. اما آن شوهران از جنس شما نبودند. اسلحه قانون را در اختیار داشتند، ولی دون شان انسانی خود و همسرشان می دیدند تا ماشه را بکشند. حتی اگر دلهره داشتند از این سفرها، دلهره را بر سوء استفاده از یک قانون غیرانسانی ترجیح می دادند. خلاصه کنم دل گنده بودند.

برویم سر مطلب: تو ثابت کردی که با ممنوع الخروج کردن یک قهرمان ملی توسط شوهرش، در حوزه های ورزشی، آتشی بر پا می شود که نگو. باور کن اگر نیلوفر رفته بود و باز هم با درجات قهرمانی باز می گشت، هرچند تو عقده های مردانه ات فزونی می گرفت و از نیلوفر بیشتر مال و منال مطالبه می کردی، ولی به تحولات فکری این کشور، این همه کمک نمی شد. ما این همه ذوق زده نمی شدیم و این همه از آن چه در این بیش از ۴۰ سال گفته ایم و نوشته ایم، دلشاد نمی شدیم و احساس رضایت نمی کردیم.
صدای حق خواهی نیلوفر از صدای همه ما نیرومند تر شد. او در زمین بازی های ورزشی بزرگ شده، او را دیده اند که سرش به کار خودش بوده. حجابش را سفت می کرده و توصیه های حکومتی را عمل می کرده تا بتواند به زنان ایرانی اعتماد به نفس بدهد و زنان ایرانی را در زمین های بازی جهانی به تماشا بگذارد. این صدا هزاران بازتاب داشته و دارد و خواهد داشت. مردم به زبان ساده فهمیده اند که این قوانین نه تنها ضد زن است که ملی هم نیست و به آنها غرور ملی نمی دهد که هیچ، غرور ملی را از آنها می گیرد. چه جوری می شد این نکته را به قدری سهل و ساده با مردم در میان گذاشت، که اشکهای یک زن تبدیل بشود به شمشیر و برود توی چشم کسانی که این قوانین را توجیه می کنند؟ راستی که مردی هستی مردستان. هر چه از فواید این اقدام مردانه ات بگویم کم گقته ام.
اگر تو نبودی، لاله خانم افتخاری، نماینده مجلس شورای اسلامی، تفکر عهد بوق خودش را آفتابی نمی کرد و نمی گفت زن اصلا بی اجازه شوهراز خانه هم نمی تواند خارج بشود. اگر تو نبودی ما نمی توانستیم از این بانوی نماینده که کلی از بودجه کشور مواجب و رانت و امتیاز می گیرد، بپرسیم:

"پس اگر یک روز در دستور کار مجلس شورای اسلامی، رسیدگی به موضوع حساسی مورد نظر باشد که به تمامیت ارضی و منافع ملی ایران پیوند بخورد و اتفاقا شوهرشما آن روز اجازه ندهد شما از خانه خارج بشوید و در جلسه بررسی و رای گیری شرکت کنید، بر پایه کدام معیار و ضابطه می توانید ادعا کنید، نماینده مردم هستید و از حقوق مردم دفاع می کنید؟ چرا ایرانیان باید به شما پول و امتیاز بدهند، حال آنکه از خود اراده ای ندارید و باید برای رفتن به مجلس بگویید: آقا اجازه؟"
چه خوب که به همت مهدی توتونچی، این پرده ها بالا رفت.
اآقای توتونچی، اگر تو نبودی، مردانی که تا کنون وارد ماجراهای تبعیض آمیز که بر زنان می گذرد، نمی شدند، ناگهان خون و عرق ملی شان به جوش نمی آمد و نمی گفتند: "از این پس نوبت ماست که از حقوق ظالمانه ای که به ما داده اند بگذریم".
ببین چه کرده ای؟

از درون همان مجلس شورای اسلامی که زن نماینده اش آن گونه سخن گفت که می دانی و حتما تو را خوش آمد، صدای مردی به گوش می رسد که نماینده اردبیل است و برای این قانون ظالمانه خط و نشان می کشد. اسمش "پیرموذن" است. از بس تو خوب رفتار کرده ای، از همفکرانی که در همان مجلس داری نمی ترسد و عدالت را فریاد می کشد.
 
آقای توتونچی:
مهم نیست که همسرت را در عمل از دست دادی و فرزندت هرگز تو را نخواهد بخشید. مهم نیست که ملتی کینه تو را آشکار و نهان به سینه می کشد. مهم این است که به همت تو و بی آنکه اراده کرده باشی، بانی خیر شدی. جریان سازی کردی. کاری که از عهده ما ساخته نبود. آفتاب را از زیر ابرهای تیره بیرون کشیدی.

اگر من جای این حکومت بودم تو را که گوشه ای از مرام حکومت را برای جهانیان بر ملا کردی، متهم می کردم به "تبلیغ علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی در ایران و جهان". اما این فقره هم ترسناک نیست. چون من بلوف می زنم و کاره ای نیستم. تو هم به فرض محال که متهم می شدی، می توانستی از خودت جانانه دفاع کنی و به استناد ماده ۱۸ قانون گذرنامه تبرئه بشوی.
 
با این وصف، دستت درد نکند. موذیانه و مثل آب زیر کاه چنان از درون نظام، علیه نظام مقدس در ایران و جهان تبلیغات راه انداختی، که هیچ یک از مخالفان سرسخت به گردت هم نمی رسند. دم ات گرم.
قانون گذرنامه هر قدر پس از این رویداد تاریخی، باز هم عمر کند، شالوده اش را تو که در نهادهای نظام مقدس کار می کنی لرزانده ای.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر