۱۳۹۴ بهمن ۲۴, شنبه

"لقمۀ حرام" و ضلالت اندیشه و کردار-مقاله 106

در میان این به اصطلاح اصلاح طلب ها بسیار کم شمارند امثال عباس عبدی که مشاعرشان درست کار می کند. قصۀ الان هم نیست، کسی که حرف های این عباس عبدی را پیگیری کرده باشد ناگزیر از اعتراف به این واقعیت است. این واقعیت، سوای فهم ودرک جبلّی این آدم علاوه بر مطالعاتش، این هم هست که نخواست یا نشد که آلودۀ رانت های حرامیان بشود.
این که در معارف دینی گفته می شود که «لقمۀ حرام» آدم را به ضلالت می کشد، ترجمان ناسوتی اش این است که وقتی آلوده رانت ها بشوی نمی توانی حرفِ حق بزنی چون حرفِ حق از رانت ها محرومت می کند. بدبختی رفسنجانی و اذناب کارگزارش در کنار ابواب جمعی خاندان خمینی و اکثریت قاطع به اصطلاح اصلاح طلبان همین است که آلودۀ رانت های حرام و خونین اند. این است می افتند توی پرت و پلا گویی ها، می خواهد رفسنجانی باشد یا «جانی» های دیگر، که یا دست شان به خون ها آلوده است یا نانشان به حرام ها و یا هردو؛ بیشترهاشان آلوده به این «هردو» هستند.
اما برجستگی مهم اما کم سروصدای سخن متین آقای عبدی در اشارۀ ایشان است به حجت داحضۀ «منطق قبیلگی» که نشان از خروح صاحب سخن از سپهر قبایلی و ورود ایشان به افق عقلانیت دارد. این یکی را نه اصولگرایان می فهمند که «اصول» شان جز عصبیت های ذاتا وحشیانۀ قبایلی نیست، و نه رفقای اصلاح طلب شان می فهمند که "مذبذبین بین ذالک لا الی هولاء و لا الی هولاء" اند. واقعیت هم این است که این جماعت اصلاح طلبان – حتی اگر بری از اثرات لقمه های حرام رانت هایشان در نظر گرفته شوند – موجوداتی برزخی اند، گیرکرده بین توحش قبایلی قدمایی که مثلا می خواهند از آن بیرون بیایند اما درحال جرات ورود به عقلانیت مدرن را هم ندارند. از همین رو هم هست که شده اند عجایب المخلوقات شترگاوپلنگی!    
آخرِ این نوشته هم آقای عبدی تعریضی به همفکرانشان زده والا اگر همان چندین و چند سال پیش که ایدۀ خروج از حاکمیت را برای آنها طرح کرد، گوش می کردند به این بی آبرویی امروز نمی افتادند. اما و هزار اما که مال حرام خیلی شیرین است، مگر می شود دست از آن شست؟! این بود که به حرف رفیق شان گوش نکردند تا یکی بنیاد باران داشته باشد و دیگری چند ده میلیارد تومان ردیف بودجه سالانه برای مزین کردن قبر پدرش و حیف و میل های دیگر داشته باشد، خرده ریزترها هم دست هاشان توی توبره های کوچکتر خون و غارت باشد...عیال الله هم به همراه خودِ صاحب عیال...........هرررری!
irandargozargahtamadoni.blogspot.co.uk

انتقاد شدید عباس عبدی از منطق هاشمی رفسنجانی
هاشمی رفسنجانی احتمالاً ترجیح می‌دهد سید حسن خمینی رد صلاحیت شود
۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۰:۲۴
عباس عبدیعباس عبدی نوشت: هرکس نسبت به مرجع یا منطق این رد صلاحیتها ایرادی داشته باشد قابل فهم است و حق دارد جز آقای هاشمی، ولی چرا چنین می‌گویند؟ به‌نظرم عدم‌تأیید و حضور حسن آقا در انتخابات را ترجیح می‌دهند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح‌طلب در مطلبی انتقادی می‌نویسد: این موارد خلاصه مطالبی است که به‌نقل از آقای هاشمی رفسنجانی در انتقاد ایشان به عدم‌احراز صلاحیت حسن آقای خمینی از سوی شورای نگهبان در رسانه‌ها منتشر شده است.
هاشمی رفسنجانی: همه بدهکار بیت امام(ره) هستیم
رئیس مجمع تشخیص مصلحت در مراسم دهه فجر در فرودگاه مهرآباد گفت:
🔹
صلاحیت شخصیتی که اشبه به جدش امام خمینی است را قبول نمی‌کنند.
🔹
شما صلاحیت خود را از کجا آورده‌اید؟
🔹
چه‌کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید؟
🔹
چه‌کسی به شما تریبون داد؟
🔹
اگر امام و نهضت و اراده عمومی مردم نبود هیچ‌کدام از این‌ها نیز نبودند.
🔹
همه باید به امام(ره) و بیت ایشان خود را بدهکار حساب کنیم.
🔹
بدهکارها هدیه‌ خوبی در مقدمه انتخابات به بیت امام ندادند.
🔹
هدیه بدی به بیت امام و در زمانی که همه باید به هم تبریک بگوییم، به این بیت دادید.
بنده با توجه به مجموعه اطلاعاتی که دارم و با توجه به نظرات آقایان علمای قم و با توجه به قراین گوناگون از جمله تأیید نکردن صلاحیت آقای بجنوردی معتقدم که عدم‌احراز صلاحیت علمی حسن آقای خمینی برای انتخابات خبرگان حتی در چارچوب قانون فعلی نیز قابل دفاع نیست و به‌لحاظ سیاسی هم اثرات مطلوبی ندارد و شرایط سیاسی و علمی ایشان برای حضور در خبرگان به‌مراتب بالاتر از بسیاری از افراد حاضر در انتخابات خبرگان اول است، ولی دفاع از این ادعا هیچ ربطی به انتساب به ریشه خانوادگی ایشان و یا بدهی به امام و خانواده امام ندارد، و این استدلال نه‌تنها ضعیف و بی‌ربط؛ بلکه نادرست نیز است، و خواسته و ناخواسته در جهت موجه جلوه دادن رد صلاحیت ایشان است و جز به تنش سیاسی کمک نمی‌کند. این منطق قبیلگی و خلاف آرمانهای شناخته شده است. به نظر می‌رسد که آقای هاشمی در موارد دیگر هم با همین منطق انتساب خانوادگی و یا بدهکار و طلبکاربودن، از افراد دفاع یا به آنها حمله می‌کنند.
اگر حسن آقا شرط حداقل اجتهاد را برای نامزدی خبرگان دارند که با توجه به جمیع جهات عرفی بالاتر از حداقل‌ها را دارند در این صورت باید تأیید شوند و اگر ندارند که نباید تأیید شوند و انتساب به بیت امام هیچ مزیتی برای این مورد ندارد. این که امام چه کرده هیچ ربطی به این حق ندارد. به‌علاوه این که چه‌کسانی این صلاحیتها را تشخیص می‌دهند؛ همانهایی هستند که آقای هاشمی هنگام ریاست خود بر خبرگان آنان را متولی این کار قرار داد. هرکس نسبت به مرجع یا منطق این رد صلاحیتها ایرادی داشته باشد قابل فهم است و حق دارد جز آقای هاشمی. بنابراین ایشان حتماً متوجه این نکات هستند، ولی چرا چنین می‌گویند؟ به‌نظرم عدم تأیید و حضور حسن آقا در انتخابات را ترجیح می‌دهند، و یا می‌خواهند اگر احتمالاً ایشان تأیید شدند آن را به حساب حرفهای خود بگذارند و دیگران را مدیون خویش بدانند و با توجه به منطق سخنان ایشان انتظارشان از تبعات این مدیونی هم روشن است، همان‌طور که سعی کردند آمدن حسن آقا را بر خلاف واقعیت به حساب خود بگذارند.
روی اصلی سخن بنده آقای هاشمی نیست بلکه دوستان اصلاح‌طلب است. اصلاح طلبان نباید در برابر این گونه سخنان سکوت کنند و یا بدتر این که به استقبال آن بروند، سخنانی که هیچ ربطی به منطق اصلاح طلبانه ندارد و مشروع کننده منطق طرفهای مقابل است.
متأسفانه پیروی چشم‌بسته و شاید از روی ناچاری اصلاح طلبان از برنامه‌های آقای هاشمی نتیجه وضعیتی است که برای خود ایجاد کرده‌اند و برای آینده کشور و جریان اصلاحات خطرناک است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر