۱۳۹۴ شهریور ۲۱, شنبه

مقاله ی 53: زیدآبادی و مهاجرانی

 

زیدآبادی و مهاجرانی


ولا تَرکَنوا الی الذین ظلموا فَتَمَسَّکُم النار (به ستمکاران نزدیک نشوید تا آتش، شما را نگیرد) «قرآن»

این مقایسه، مقابله دو انسان است، یکی آزاده  و آن دیگری دودل بین آزادگی و بندگی طاغوت. اولی دغدغه شرافت اخلاقی اش را دارد و دومی نگران آن که شاید هنوز جایکی در حلقه قتل و غارت قبایلی داشته باشد، نبادا که بکلی طرد شود و بی نصیب بماند! این داوری ام در باب دومی "گمانه" نیست، خبر داشتم که مدتی بود که این زن و شوهر به فکر دلجویی از طاغوت بودند و دلبری ها می کردند از او که تا مگر برگردند و گرفتار نشوند، و بجایش چون دیگر اصلاح طلبان ریزه خوار خان خونین یغمای ولی نعمت سابق شان بشوند. بسته شدن سایت "جرس"هم  که این اواخر مدیریتش دست خانم کدیور افتاده بود در همین راستا بود. واکنش رسوای خانم کدیور به افشاگری ویکی لیکس هم برخاسته از همین قصد و نیت ایشان بود، که البته در کنار آن خشم نابخردانه اش گند ببار آورد طوری که ناگزیر شد آن رسوایی را ازصفحه  فیس بوک اش پاک کند.
چقدر رقت انگیز است این نوکرصفتی! انگار نه انگار که این زن و شوهر قرآن خوانده اند، انگار نه انگار که احتجاج حسین ابن علی با حُرّابن یزید ریاحی را بارها و بارها شنیده اند که گفت ای حُرّ! مادرت تورا "آزاده" نامید چرا اسیری؟ چرا برده ای؟ حُرّ شنید وپاس شرافت انسانی اش را نگه داشت، آزادگی اش را یافت و جانش را پای آن گذاشت اما عطاالله ها نشنیدند! چرا؟
 بدون تردید بخشی از پاسخ به این پرسش به دنائت بشری برمی گردد که خواهان برخورداری است ولو به قیمت آزادگی و شرف. اما این تمامی پاسخ نیست. بسیار ساده انگارانه است که رفتارهای انسانی را تنها به این قبیل َپستی های لخت اخلاقی تحویل کنیم. پیچیدگی های رفتاری این موجود هوشمند را نمی توان به سادگی به این چنین بازمانده های پیشینه حیوانی او مربوط کرد. نکته این جاست که این ذاتا حیوان، حتی وقتی حیوان صفتی می کند آن را در پوشش هایی "معقول" درمی پیچد. تمام سخن در خرق حجاب این چنین عقلانیت های بدقت مهندسی شده ای است. این جاست که باید به "باورها" و "ایمان ها" پرداخت تا ببینیم چگونه هوش انسانی آن چارچوبه ها را به خدمت پَستی های حیوانی درمی آورد تا دست آخر حاصلش "برخوردارشدن ها" باشد.
اگر عطاالله در آتش تقرب به طاغوت می سوزد، خودش برای این شوق دلیل های ایمانی و اعتقادی تراشیده است، دروغ هایی که حتی در بسیاری از آنات و لحظه ها خودش هم آن دروغ های خودساخته را باور کرده است! این همان روانشناسی پنهان در این عبارت قرآنی است که: "آیا ندیدی آن را که دلخواهش را خدای خود گرفت". در این هاویه چه مایه سخن های ظاهرالصلاح که داد و ستد نمی شوند از برای دلخواه ها!
وای از اینjustification  ها! واژه انگلیسی خوبی است از ریشۀJust ، به معنایِ هنجاریِ "روا" ، "عادلانه"  و "بِخرد"، که از آن فعلto justify  را می سازند، تا برسند به Justification . یعنی چیزی را از اول "می خواهی"، بعد برای آن خواستنت دلیل عقلانی درست می کنی؛ نه این که اول عقلت تو را به فهم و داوری ای می رساند تا بعد حاصل آن فهم و داوری را "بخواهی".
بندبازی هوش انسانی الحق حیرت انگیز است! مشتریان تماشاگر این بندبازی ها، آدم های دیگر هستند و بندباز می خواهد تا آنان چنین داوری کنند که: این بندباز چه انسان معقول و شریفی است! تا پنهان بماند که او چه حیوانِ زیاده خواهی است. عطاالله ها این را می خواهند. زیدآبادی ها فارغ این نمایش ها و بندبازی هایند، آنان به راه خرد و شرافت انسانی شان می روند، دیگران هرچه می خواهند بیندیشند.
درچشم شرافت زیدآبادی ها، دنائت امثال مهاجرانی ها حتی ارزش نگاه کردن هم ندارد، واذا مَرّوا باللّغو مرّوا کِراما (و هرگاه بر بیهودگی ای گذر می کنند با بزرگواری از آن می گذرند) [قرآن] 

در مقابل وزیر «شیر خر خورده»

مقایسه دو انسان که یکی خدمت سلطان کردی و دیگری در زندان بود و اینک در تبعید است

۰۸/تير/۱۳۹۴ 


فرشته قاضی روزنامه‌نگار ساکن آمریکا، با بازخوانی مسائلی مرتبط با احمد زیدآبادی و عطاءالله مهاجرانی، به مقایسه «شرف اهل قلم» و وزیر سابق متهم به ارتباط با عربستان سعودی پرداخته است.
•   
خرداد ۷۸ است؛ احمد زیدآبادی سردبیر روزنامه آزاد است عمر سردبیری‌اش اما به سه هفته نمی‌کشد. او در حال سر و سامان دادن به تحریریه و روزنامه است که محمدرضا یزدان پناه، مدیرمسول روزنامه از وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی با توصیه‌ای دستوری از سوی وزیر بازمی‌گردد، احمد زیدآبادی از تحریریه خداحافظی می‌کند و برای همیشه می‌رود. عطاءالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
فروردین ۸۱ است؛ احمد زیدآبادی در تحریریه روزنامه همشهری و همچنان روزنامه‌نگار است. برای روزنامه بنیان مصاحبه‌ای با او انجام می‌دهم درباره انتفاضه دوم، فلسطین و اسرائیل. از «عملیات استشهادی» که آیت‌الله خامنه‌ای می‌نامید و روایت رسمی رسانه‌ها بود به عنوان «عملیات انتحاری» نام می‌برد و برای اولین بار یک روزنامه به طور رسمی روایتی غیر از روایت غالب حکومتی منتشر می‌کند. مصاحبه مفصل و پر از نکاتی مهم که حمله طیف‌های مختلف حکومتی را به دنبال دارد، برای زیدآبادی پرونده جدیدی تشکیل می‌شود، اصلاح‌طلبان به نقد می‌نشینند و نقدها و پاسخ‌های محسن آرمین و احمد زیدآبادی تا مدت‌ها در روزنامه منتشر می‌شود.
تنها یک روز بعد از انتشار مصاحبه اما محسن اشرفی، مدیر مسوول بنیان می‌آید تحریریه، سر میز سیاسی و تلفن را دست من می‌دهد. آن سوی خط عطالله مهاجرانی عصبانی است و می‌گوید: «حرف‌هایی که این مردک زده یک جاسوس موساد هم نمی‌زند.» مرا متهم به بی‌سوادی در قضیه فلسطین می‌کند و زیر سوال می‌گیرد که چرا چنین مصاحبه‌ای با چنین شخصی کرده‌ام و ... می‌گویم اگر نقدی دارید مثل آقای آرمین بنویسید منتشر کنیم؛ شما حق ندارید توهین کنید. تقاضای مصاحبه می‌دهد و می‌گوید که به جای نقد ترجیح می‌دهد مصاحبه کند. ده روز بعد مصاحبه‌ام با مهاجرانی در دوصفحه کامل در روزنامه بنیان منتشر می‌شود. تمام تحلیل و سخنان‌اش در رد تحلیل و سخنان زیدآبادی است. از کسانی که نارنجک یا بمب به خود می‌بندند و در رستوران یا مکان‌های عمومی دیگر، زنان و مردان غیرنظامی و کودکان را می‌کشند دفاع می‌کند و می‌گوید این عملیات‌ها استشهادی است. سوال می‌کنم که تعریف شما از حقوق بشر چی است؟ ضبط را خاموش می‌کند. عطالله مهاجرانی، رئیس مرکز گفتگوی تمدن‌ها است.
خرداد و تیر ۹۴ است؛ احمد زیدآبادی روزنامه نگار زندانی است و بعد از ۶ سال زندان، از رجایی‌شهر مستقیم به گناباد فرستاده می‌شود؛ به تبعید. در تبعید هم امنیت جانی ندارد. همسرش تحت فشار است و او به محرومیت مادام العمر از هرگونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث به صورت کتبی و شفاهی محکوم شده است. عطالله مهاجرانی در لندن است، تحلیل‌گر است، پژوهشگر است و... اسناد ویکی‌لیکس درباره عربستان منتشر می‌شود. ۶ سند درباره عطاءالله مهاجرانی است. سند تامین هزینه تحصیل و سکونت فرزندش در لندن با دستور سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان و توسط وزارت دارایی این کشور. سندهای دیگر از اعمال نفوذ و حمایت‌های معنوی دولت عربستان از او حکایت دارد؛ از اعمال نفوذ برای عضویت عطالله مهاجرانی در شورای مرکزی موسسه جهانی ملک عبدالله برای گفت و گوی ادیان و تمدن‌ها تا فراهم کردن مقدمات دعوت از او برای شرکت در کنفرانس بزرگ حج در سال ۹۱.
[مهاجرانی]سکوت کرده است و به بی‌بی‌سی می‌گوید که در فرصت مناسب توضیح خواهد داد. همسرش اما دست به قلم می‌شود منتقدان را «طرفداران و جیره بگیران رسمی و غیر رسمی اسراییل، دروغگویان حرفه‌ای، افراد و رسانه‌هایی که در صدد مساله سازی کاذب‌اند و افرادی که برای انتخابات آتی دنبال تایید صلاحیت هستند» می‌خواند و می‌نویسد: «پاسخ مستدل و نقد کارشناسانه مهاجرانی به مصاحبه نتانیاهو و سیاست های تجاوزطلبانه اسراییل در بی‌بی‌سی هزینه‌های خاص خود را دارد. به گونه‌ای که عوامل نفوذی داخلی و کسانی که با انعقاد قرارداد در قالب یک پروژه تعریف شده با موسسات اسراییلی، برای متهم کردن و بدنام نمودن چهره‌های شاخص ایرانی در خارج از کشور ارتزاق می‌کنند، هم‌صدا و هم‌سو و هم زمان برای وارد کردن ضربه مورد نظر در زمان توافقی وارد صحنه می شوند.»
در فضای مجازی اسناد منتشر شده ویکی لیکس و پاسخ همسر مهاجرانی دست به دست می شود هرچند که او ساعاتی بعد نوشته‌اش را از فیسبوک برمی دارد. از احمد زیدآبادی هم: «زندگی به اندازه‌ای زیباست که همه چیز را می‌توان قربانی آن کرد مگر شرافت را که عزیزتر و زیباتر از زندگی است و لایق آنکه زندگی را قربانی آن کرد. این اصل اساسی زندگی من است و هرکس لحظه‌ای در این باره تردید کند هرگز مرا نشناخته است.»
 

منبع: فیسبوک فرشته قاضی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر