۱۳۹۴ شهریور ۲۲, یکشنبه

مقاله ی: 57 سکولاریسم


مقاله ی: 58
سکولاریسم


سکولاریسم" به معنای گردن نهادن به حُجیّت عقل در تمشیت حیات اجتماعی انسان هاست . "سکولاریسم" به معنای لامذهبی نیست ولی به معنای عدم جواز ورود دین به سپهر "قدرت" در عرصه اجتماع هست، و این یکی درست حکم "عقل" است. چرا؟ چون "ایمان" ها مبتنی بر عقلانیت نیستند. ایمان –در بهترین صورت- از جنس عشق است که عقل بردار نیست. هیچ کسی عاقلانه عاشق نمی شود.
خیلی مقدمات از فرهیختگی و وارستگی می خواهد تا "ایمانی" ترجمه به "نفرت" نشود. عموم مردم نه فرهیخته اند نه وارسته، بلکه اسیر تموجّات هیجانیِ برخاسته از "دوست داشتن " هایشان هستند. جواز ورود ایمان به عرصه "قدرت" در یک (جامعه مدرن که طبعا متکثر است)، دادن مجوز برای اعمال بی مرز نفرت است؛ یعنی قتل و غارت و چپاول و تجاوز و دیگر جنایت ها.
عبارت بالایی که داخل پرانتز گذاشتم برای این بود که در جوامع پیش از مدرنیته تکثر چندانی نبود و همه  آحاد جامعه کمابیش یک جور فکر می کردند. از همین رو هم بود که دست جنایت "ایمان ها" کمتر دراز می شد به جان و مال و نوامیس مردم. ولی حتی آن زمان ها هم "ایمان" ها دست به جنایت ها زده اند، تنها گستره اش محدود بوده است. 
وقتی مبنا عقل نباشد هر مدعی ای طرفدار پیدا می کند فرقی نمی کند که ابوبکر البغدادی باشد یا ملاعمر یا هر رهبر به اصطلاح فرزانه ای. تنها نگاه کنید که چه مایه از عقلانیت پس پشت ادعا های این هاست است! اگر کسی بپرسد که آقای خامنه ای! به چه دلیلی شما باید سرور هشتاد ملیون انسان باشی؟ طرف می گوید چون خدا چنین خواسته!!! ابوبکر البغدادی هم همین را می گوید، ایمن الظواهری هم همین را می گوید. پاپ ها هم همین را می گفتند و می گویند. دیگر مراجع دینی دنیا هم همین را گفته و می گویند. اما آنگلا مرکل و اوباما و نخست وزیر هندوستان جواب دیگری به این سوال می دهند که بکلی متفاوت است، تازه ریاست شان هم موقت است.
گوهری چون "سکولاریسم" آسان بدست نیامده. خون ملیون ها انسان بهای هولناک بدست آمدن چنین گوهری در تاریخ غرب بوده است از هزاران متهم به جادوگری و بددینی که در قرون وسطا زنده سوزانده شدند تا تعقیب و آزار دگراندیشان تا ملیون ها قربانیان جنگ های درازدامن مذهبی. جهان ما مسلمانان هم دارد وارد چنین جنگ هایی می شود تا باور کنیم دست آخر که "ایمان" ها را باید از عرصه "قدرت" اجتمایی دور نگه داشت.
حیرت آور است که بشری که مهم ترین امتیازش بر دیگر گونه های زیستی چیزی جز "عقل" نیست، برای رسیدن به حُجیّت "عقل" در روابط بین خودشان، چه بهای گزافی باید بپردازد! 

آیا این خود مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) نیست؟
ناگفته پیداست که نظری جز نفی کلیت قضیه از سر تا پا، راجع به مطلب زیر ندارم. ولی فقط میخواهم واکنش بخشی از جامعه را ولو بخش ناچیزی از آنرا به ظهور ابوبکر البغدادی بعنوان خلیفه برحق مسلمین جهان در معرض نگاه بگذارم و اضافه کنم در پهنه وسیع گفتمان دینی، هر روضه خوانی برای خود یک مکتب دار و ولی فقیه و مهدی موعود است. اگر قرار باشد چرخ امورات دنیا بر مدار مهدی و وموعود گرایی بچرخد، رندان بسیارِ دیگری هستند که از مقام معظم رهبری و جنتی و مصباح یزدی ما رند تر و پاچه ورمالیده تر هستند. با سپردن امورات دنیا و سرزمینها بدانان جهان روی آسایش نخواهد یافت چون جنگ قدرت این جماعت را پایانی  ئبوده نیست.(ویدئو کلیپ را حتماً ببینید!)
..
” ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون”
 
گمان مبرید آنها که در راه  خدا می جنگند میمرند. آنها زنده اند و در درگاه الهی ارتزاق میکنند.
وقتی چشمم به آن قامت، هیبت و محاسن پیامبر گونه ابوبکرالبغدادی افتاد که با آن صلابت نبوی بر سکوی خطبه خطابت در مقام خیلفه مسلمین ظاهر شد و از مسلمانان جهان دعوت کرد تا با او بیعت کنند، این قامت پیامبر گونه، آن نگاه پررمز و اسرار او برایم غریبه نبود. تو گویی دیرآشنایی است که از کودکی و حتی از شکم مادرم با من بوده  و آیات الهی را در گوشم زمزه کرده است. آخر چگونه من میتوانستم حجة ابن الحسن العسگری(صوات االله علیه) را نشناسم ؟  او در نخستین خطبه مبارکش فرمود شما مرا به خلافت برگماردید، و اگر خطایی از من دیدید بمن یاد آور شوید! او حتی نخواست خود را برگزیده خدا بداند! او به مردم گفت شما مرا برگزیده ائید و شما حق دارید از من باز و خواست و مرا ارشاد کنید! آیا همین فروتنی پیامبر گونه، خود گواه حقانیت او نیست در هنگامی که با پیروزی ساعقه آسا بر کفر دنیا را به شگفتی واداشته است؟
بمجرد مشاهده هیبت الهی گونه اش نور الهی در قلب من تابیدن گرفت و گویی این خود جبرئیل است که ندا میدهد: ” یا ایها لذین آمنو…! این همان مهدی موعود است!
 در روایات و احادیث خوانده بودم که وقتی حضرتش ظاهر میشود فقط با چند سوار می آید و دنیا را فتح میکند.
آیا ظهور این مهدی با چند صد تن جان برکف جهادی که کمر یک ارتش ۹۰۰ هزار نفره ایی را که به ایران و آمریکا متکی بود شکست و ظرف فقط ۲۴ ساعت نه تنها دولت نوری المالکی بلکه جهانیان را شگفت زده کرد  برهان قاطع و پیام الهی مبنی بر حقانیت رسالت این بزرگوار مورد انتظار نیست و نبود؟ آیا ما مسلمانان به حجتی بیش از این نیاز داریم  تا دریابیم که دوران انتظار بسر آمده، عصرعدل و داد و حاکمیت اسلام محمدی فرا رسیده و پایان اسلام دروغین کاذبان دینی فرا رسیده  و دروغ، دشمنی، کلاهبرادری بنام دین و آخوندسالاری بنام اسلام بسر آمده است؟
من بعنوان یک مسلمان موعود گرا به دعوت مهدیمان لبیک گفته و با خلاف این ذریه راستین پیامبر لبیک میگویم امیدوارم  اُمت اسلامی در لبیک گویی به دعوت الهی دوچار تأخیرنشود.!
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
موعود گرای راستین
از رهبری تا خلیفگی
ارسال شده توسط: محمد نوری زاد در تاریخ جولای 1, 2014 در بخش جدید ها, ویژه 75 نظر
من می گویم: وقتی ما یکهویی به خودمان اجازه می دهیم خود را رهبر مسلمین جهان بدانیم و در همین محدوده ی اسلامی بزنیم و بکشیم و مصادره کنیم و غارت بفرماییم و به احدالناسی نیز پاسخگو نباشیم، چرا دیگرانی مثل داعش را از جایگاه خلیفگی اسلامی باز می داریم و آنان را “جاهل و وحشی” خطاب می کنیم؟ و حال آن که خدا وکیلی آنها هم به اسم اسلام می کشند و تجاوز می کنند و به اسم اسلام عربده های منطقه ای و فرامنطقه ای سر می دهند.
محمد نوری زاد

دهم تیرماه نود و سه – تهران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر