۱۳۹۴ شهریور ۲۲, یکشنبه

مقاله ی 56: سرشت توحش قبایلی

 

سرشت توحش قبایلی


خشونت نظام ولایت فقیه امری عارضی و گذرا نیست، شاخصه ذاتی آن است، درست همانطور که خشونت داعش و طالبان ذاتی آنان است. در قضیه فروهر ها قتلی و غارتی کردند و رسوای جهان شدند، بسیار خوب دیگر چرا کارهایی از این قبیل؟! کدام عقل سلیم ای به این حکم می کند؟ آیا مثلا می خواهند دختر این دو مقتول مظلوم را بترسانند؟ می دانند که این روش ها برای دختر دلاوری چون او کارنکرده و نخواهد کرد. پس چه؟
نظام ولایت فقیه درست مثل طالبان و داعش، جباریتی عقلانیت-محور مثل حزب کمونیست اتحاد شوروی یا نظام کاسترو یا حکومت سرهنگ های یونان و آمریکای لاتین در دهه هفتاد میلادی نیست. این نکته بسیار ظریف اما تعیین کننده ای است. این نظام یک "قبیله" است و کین توزی از ویژگی های سرشتی آن. در ساختار مجمع القبایل، "کین توزی و کین جویی" عارضه نیست، قاعده بازی است. عرب جاهلی برای این قاعده حتی اسطوره هم پرداخته بود که "ثار" می نامیدند. "ثار" جادویی بوده که بازماندگان را پیوسته به انتقام فرد کشته شده دعوت می کرده؛ همین اسطوره را نظام ولایت فقیه شیعی برای حسین ابن علی برگزید، و اتفاقا در این جا - بدون آن که خواسته باشد و تنها با رانش های غریزی - درست و بجا بکار برد چون جنایت 61 هجری جز از انتقام جویی قبایلی مطلقا انگیزش دیگری نداشت. موید این، خطبه جسورانه زینب در حضور یزید ابن معاویه پس از جنایت عاشورا بود که یزید و خاندانش را "یا ابن التُلَقاء" خطاب کرد تا تحقیر شدگی آنان توسط پدربزرگش را بر فرق شان بکوبد.

هرجا ساختار قبایلی موجود باشد این سازوکار هم هست و ابدا اختصاص با اعراب ندارد. خاندان ها (قبایل) ایتالیا هم در این تعاملات کین جویانه شهره بوده و هستند. شهره بودنش را وامدار شکسپیر هستیم در "رومئو و ژولیت" که تصویری از دشمنی بی منطق و بی مهار  دو قبیله کاپولت و مونتگیو را به تصویر می کشد تا از آن به عنوان بستری برای وقوع تراژدی ای که قصد روایت اش را داشت استفاده کند. همین قاعده کین جویی و کین توزی قبایلی هم تا همین اواخر گهگاه در قتل های سریالی خونین بین خاندان های مافیایی رقیب هم در جنوب ایتالیا خودش را نشان می داد.

نظام ولایت فقیه، در تمام وجوه خود، درست مثل یک "قبیله" رفتار می کند، کین جویی و کین توزی و شهوت انتقام (غیرعقلایی) این نظام را جز از این طریق نمی توان فهمید. این را همگان باید بدقت توجه کنند. چون بدون توجه به این وجه "قبایلی"، فهم سیاست های ولایت فقیه ناممکن می شود.

همین راز خطرناکی فوق العاده این نظام هم هست، چون سطح التزام این نظام به موازین عقلانیت مصلحت اندیش بسیار نازل است. این جاست که مثلا می توان فهمید که حتی یک بمب اتمی دست این نظام به لحاظ خطرناکیِ غیرقابل محاسبه، ابدا قابل مقایسه با مثلا چهارصد بمب اتمیِ در اختیار اسرائیل نیست. 

این همان نکته ای است که تحلیل گران سیاسی را غالبا به داوری های ناروا می کشاند چون توجه نمی کنند که نظام ولایت فقیه برخلاف اسرائیل یک "قبیله" نامصلحت اندیش است و نه یک بدنه سیاسی امروزین، که در موردش بتوان سخن از «توازن قوا» راند.    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر