۱۳۹۴ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

مقاله ی:15 

ساختار ذهن جوادی آملی


داعیه ها و باورها، آشکار کننده ساختار ذهن مدعی و صاحب باور است. از این روست که در نگاهی تحلیلی، باورها و داعیه ها همان مواد اولیه ای هستند که برای کشف ساختار ذهن- که برساخته و تابعی از "فرهنگ" است -بکار می آیند. ابزار چنین تحلیلی، «عقلانیت» است. هرچند که ممکن است سطوحی از عقلانیت لباس فرهنگ بر تن داشته باشد، اما عمیق ترین سطح از عقلانیت – که مشترک بین ابنای بشر است- ناوابسته به فرهنگ بوده از ویژگی های بنیادی سازوکاز ذهن بشری است. این مدعا درست همان چیزی است که اصحاب پُست مدرن در آن مناقشه می کنند، مناقشه ای که من با ایشان ناهمدلم ولی اینک قصد ورود در این بحث را ندارم. با این فرض که آنچه مدعیان پست مدرن می گویند ناوارد است، میخواهم مختصرا ساختار فکر جوادی آملی را از روی همین مدعیاتی که در زیر آقای گنجی از ایشان نقل کرده تحلیل کنم. مورد به مورد ناظر به شماره گذاری متن اصلی پیش می روم:
1) معلوم نیست که جوادی آملی با چه مبنایی آن حدیث را مصداق سخنی درست دانسته. گمانم اگر از خود ایشان بپرسیم با سلسله رجال استدلال خواهند کرد که منقول از معصوم است فلذا "درست" است. عصمت ائمه شیعه «اصل موضوعۀ» ایشان است، اصلی که ایشان هیچ حجت قرآنی برای آن ندارند. وانگهی متن قرآن صراحت قطعی و مناقشه ناپذیر به عدم عصمت رسول الله دارد، چه رسد به امامان ایشان؛ اگر جز از این بود، آن همه تهدیدها و عتاب ها و توبیخ ها در قرآن خطاب به رسول الله نمی بود، که هست. حالا اگر بر فرض روشن شود که آن حدیث در انتسابش به فردی که جوادی آملی «معصوم» می انگارد مخدوش است تکلیف جوادی آملی ها چه می شود! تازه اگر از ایشان بپرسیم که اصلا "امام" یعنی چه، چه می گوید؟ جز سخنان کلیشه ای که پیشینیان ایشان بهم بافته اند که «خداوند رحیم تر از آن است که امت اسلام را بعد از پیامبر بی پیشوا بگذارد!» اگر چنین است چرا در قرآن حتی یک آیه یا یک عبارت هم نیست که ولو به تلویح کوچکترین اشاره ای به "امامان" ادعایی ایشان داشته باشد! ایشان که نمی گوید خدا یادش رفته ذکر آن دوازده نفر را بکند، یا نمی گوید که بوده ولی حذف کرده اند. البته شیعیانِ نابخردتر از ایشان این دومی را گفته اند یعنی که آمده اند ابروی نگار دین را درست کنند زده اند چشم دین را کور کرده اند! در همین ادعای اول معلوم می شود که ایشان یک «اصل موضوعه» ای دارند بی هیچ حجت قرآنی، که بر آن انبوه گزافه ها بافته اند و هنوز هم می بافند. این وضعیت بی شباهت به فکر بیمار اسکیزوفرنی نیست که چند هذیان بنیادی دارد که بر مبنای آن چند "اصل هذیانی موضوعه" هذیانات دیگری را بنیاد می کند، بحث کردن با او هم بیفایده است که: مگر دنیا بیکار است که افکار تو را بدزدد و در رادیو تلویزیون منتشر بکند یا مثلا چرا باید دیگران با تو دشمن باشند مگر تو چه کرده ای که دیگران با تو دشمنی بکنند. این ها بیفایده است. باید که به بیمار اسکیزوفرنی را دارو داد تا پریشانی قضاوت هایش درست بشوند. تازه بعد از آن است که خودش از اینکه چنان ادعاهایی می کرده انگشت به دهان می شود.
2) باید از جناب ایشان پرسید که امام راحلشان  چه کار کردند که جامعه عَقلانی شد؟! اصلا عقلانی کردن جامعه یعنی چه؟ این امام راحل مردم را به دروغ و تزویر به راهی کشاند تا از آن ها مجوز بدبخت کردن معیشتی شان، تباه کردن ایمان دینی شان و زجر و قتل فرزندانشان و چپاول ثروت های ملی شان را بدست بیاورد. بعد هم تا زمانی که جهنم او را بلعید از هیچیک از آن تبهکاری ها کم نگذاشت. آیا این می شود خروج از جاهلیت و ورود به عَقلانیت؟! اگر عقل این است که جوادی آملی می گوید، اگر عقل این است من خاک پای جهل ام و هزاران منت دارم از او. واقعیت این است که هر آنچه دلخواه جوادی آملی است  برچسب "عقلانیت" می خورد و نادلخواهانش برچسب "جهل". آخر یک مدعی  فیلسوفی و عارفی چقدر باید نابخرد و جاهل باشد که چنین بگوید! بنازم به عقل و معرفت شعبان بی مخ ها!
3) البته خود ایشان را نمی دانم ولی دوستان انقلاب کرده آقای جوادی آملی از قِبَل چپاول این ملت فریب خورده به آلاف و الوف رسیدند. اما اسارت دین و معارف قرآن در قبل از انقلاب به چه معناست که حالا مثلا آزاد شده؟ الا آنکه در قبل از انقلاب مردم چنان به اسلام اقبال کردند که فریب خمینی را خوردند و بعد از انقلاب چنان از اعمال و کردار روحانیون منزجز شدند که یَخرِجون من دین الله افواجا...! لابد منظور ایشان از آزاد شدن قرآن و معارف اهل بیت همین انزجار مردم از اسلام و مسلمانی است!
4) باور به ابدی بودن انسان... هیچ ربطی به علوم تجربی و ماحصل آن ندارد. اگر چنان بود که جناب ایشان می گوید، پس چرا هزار سال مسلمانی از نوعی که ایشان می خواهد به قدر یک ساعت امروز، علم تجربی تولید نکرد. وانگهی جنگ ها چه ربطی به علم تجربی دارد؟ مگر در هزار سال مسلمانیِ آن طوری، جنگ نبوده؟! شاه عباسِ کلب آستان ولایتِ حضرات با "مجلسی هایش" که بزرگِ حضرات اند و هردوی شان در رکاب آن فاسق خونخواره بودند، بریگاد آدمخوار داشت که می داده دشمنانش را زنده زنده به عشق شاه ولایت تناول بکنند! و آن "مجلسی های" علیه ما علیه هم برای اربابشان صلوات می فرستادند! بر من معلوم نیست که این جناب جوادی آملی از اول خرفت بوده یا بعدا با خوردن لقمه های حرام ولایت فقیه خرفت شده! هیچ احمقی یا هیچ مستی از این ترهات نمی بافد که ایشان می بافند.
5) اگر شناسنامه جوادی آملی ها جُنگ المهملات "بحار الانوار" باشد، شناسنامه ایالات متحده آمریکا "اعلامیه استقلال آمریکا" است که سند شرف و شرافت انسانیت است. این که کسی آن مهملات بحارالانوار را بزرگ بدارد و اعلامیه استقلال آمریکا را «توحش» بنامد معنایی جز خبط دماغ و حماقت ندارد؛ که گویی جناب جوادی آملی از این هر دو بهره کافی و وافی دارند. 
آنچه در نوشته ام تحت عنوان "اسلام، رویکردی معنوی یا هویتی سیاسی" آورده بودم که جهان فرهنگ ها جهانی متوهم است که باشندگان آن به درون آن توهم زاده، در آن زیسته و از آن می میرند به تمامی در مورد جوادی آملی و همقطارانش مصداق دارد. برای این باشندگان در آفاق توهمی سنت، "عقل"، ابزاری است برای تایید توهمات فرهنگ ساخته شان. اینان اولا درک و فهمی از عقلانیت لابشرط ندارند و ثانیا درکی از "بشریت" لابشرط ندارند. هردوی این مفاهیم در بستر "مدرنیته" است که حاصل شده اند و همه امثال جوادی آملی ها جانورانی قبایلی بیش نیستند. مخلص کلام این که جوادی آملی ها در قاموس عقلانیت مخبط و بیمارند، در قاموس اخلاق مشتی رجالۀ بی همه چیز و بالقوه جنایتکارند (که بسیاری از این جانوران، آن قوه را به فعلیت رسانده اند) ، و در میزان قرآن حطب جنهم اند، ...فاولی لهم!
*

جوادی آملی و «جاهلیت» غربی

اکبر گنجی
۱۳۹۳/۱۲/۰۶
فقیهان استادان سخنان بدون دلیل و برهان هستند. شخصیت آنها پشتوانه مدعیاتشان بوده و بدین ترتیب، نیازمند ارائه دلیل نبوده و نیستند. آیت الله جوادی آملی یکی از مراجع تقلید قم است. ایشان «فقیه، مفسر قرآن و عرفان و فلسفه» هم معرفی می شود. اما همیشه مدعیات بلادلیلی ارائه می کند که بسیاری از آنها کاذب هستند. به چند نمونه زیر بنگرید:
گذار از جاهلیت به عقلانیت
1) آیت الله جوادی آملی در ۱۱/۱۱/۹۳ می گوید: «اين که گفته شد: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية همين است چون امام، کار پيغمبر را می‌کند؛ اگر کسی پيغمبر را نشناخت در جاهليت به سر می‌برد و اگر کسی امام را نشناخت در جاهليت به سر می‌برد».
به گفته وی نایب امام- یعنی ولی فقیه- نیز همین نقش را دارد و نشناختن ولی فقیه و گردن ننهادن به فرامین و احکام او به معنای زندگی جاهلی است. به همین دلیل دوران شاه را دوران جاهلیت به شمار می آورد که آیت الله خمینی همگان را از آن خارج و وارد دوران عقلانیت کرد.
2) آیت الله جوادی آملی در ۱۸/۱۱/۹۳ گفته است: «عقلانی کردن جامعه و نجات جامعه از جاهیلت کاری بود که امام راحل نیز در زمان خود انجام داد».
به احتمال بسیار، او سلطه فقیهان بر کشور را به منزله گذار از جاهلیت به عقلانیت به شمار می آورد. سخنان دیگری از او این مدعا را تأیید می کند.
3) آیت الله جوادی آملی در ۲۵/۱۱/۹۳ گفته است: «ما انقلاب نکردیم که به مقام و ثروتی دست پیدا کنیم، بلکه انقلاب اسلامی برای آزادی دین از اسارت عده‌ای بود که معارف قرآن و عترت طاهره را مهجور کرده بودند».
سپس با استناد به حدیثی توضیح می دهد که هدف اصلی آزاد کردن دین و تشکیل حکومت اسلامی است و انقلاب مصر نابود شد، چون دین را آزاد نکرد و حکومت اسلامی تشکیل نداد.
غیرت و بیگانه زدایی
دوران سلطه فقیهان، دوران غیرت است. در سخنرانی ۲۵/۱۱/۹۳ می گوید: «ملت ایران هنگامی که هویت اسلامی‌اش را شناخت، غیرت خود را بازیافت و غیر زدایی و بیگانه زدایی کرد و اکنون اگر بیگانه بگوید گزینه‌ای روی میز است، به هویت و غرورش بر می‌خورد و او را سرجایش می‌نشاند».
معنای این سخن این است که آمریکا و اسرائیل که دائم می گویند همه گزینه ها- از جمله حمله نظامی به ایران- روی میز است،  توسط ایران سر جایشان نشانده شده اند. آیا این مدعا واقعیت دارد؟ مردم ایران گرفتار شدیدترین تحریم های طول تاریخ هستند، یا مردم آمریکا و اسرائیل؟ ایران در معرض حمله نظامی احتمالی قرار دارد، یا آمریکا؟
«جاهلیت» غرب
جاهلیت غرب پیامد مدعیات آیت الله جوادی آملی است. برای این که غربیان دارای حکومت دینی نیستند. علوم انسانی غربیان نیز الهی نبوده و غرب را به انحراف کشانده است. باور به خدا و آخرت و ابعاد روحی انسان جزو این علوم نیستند. به همین دلیل تمدن سازی علوم تجربی هم در غرب فاجعه آفرین از کار در آمده است.
4) آیت الله جوادی آملی در ۱۶/۱۱/۹۳ گفته است:
«باور به ابدی بودن انسان و این که مرگ پوسیدن نیست بلکه از پوست به در آمدن است، تمدن سازی علوم تجربی را در مسیر درست قرار می دهد وگرنه بدون باور به این مسئله پیشرفت صنعت و علم انسان را به جنگ های جهانی و اسلحه سازی و قرآن سوزی خواهد رساند که در غرب شاهد آن هستیم».
به تعبیر دیگر، اگر غربیان به زندگی پس از مرگ باور داشتند، جنگ های جهانی و کارخانه های اسلحه سازی به وجود نمی آوردند و قرآن را به آتش نمی کشیدند. اما آن فردی که قرآن را به آتش کشید، کشیش بود، نه خداناباور.
«آمریکای فاقد شناسنامه»
5) «ایران خوب است و صاحب همه فضائل و علوم. آمریکا بد است و صاحب همه رذائل و علوم دزدیده شده.» آیت الله جوادی آملی در ۱/۱۲/۹۳ گفته است:
«واقع امر آن است کشورهایی که دارای شناسنامه نیستند ناچارند شناسنامه جعلی برای خود بسازند. از جمله این کشورها می‌توان به آمریکا اشاره کرد ولی ایران کشور اصیلی است که شناسنامه سنگین و مفصلی دارد که از دیرباز، دانشمندان و عالمان اسلامی این شناسنامه را تکمیل کرده‌اند».
آمریکا جامعه ای کثرت گرا و مهاجر پذیر است. این امر نه رذیلت، که فضیلت است. فضیلت رواداری و تبدیل کشور به محلی که بهترین مغزهای جهان را جذب خود می سازد. آمریکا دارای بهترین دانشگاه های جهان است.
البته سایت وی بخشی از سخنانش را سانسور کرده است. خبرگزاری هایی که سخنان را انتشار داده اند می گویند که گفته است: «آمریکا با جمع کردن دانشمندان کشورهای دیگر برای خود شناسنامه جعلی درست کرده است».
در مورد وضعیت علم در جامعه آمریکا تا حدی درست می گوید. آمریکا بزرگترین تولید کننده علم در جهان است. بیش از ۵۰ درصد تولید علمی که برای آمریکا رتبه اول جهان را به ارمغان آورده، تولید مهاجران است.
آمریکا جامعه ای کثرت گرا و مهاجر پذیر است. این امر نه رذیلت، که فضیلت است. فضیلت رواداری و تبدیل کشور به محلی که بهترین مغزهای جهان را جذب خود می سازد. آمریکا دارای بهترین دانشگاه های جهان است. چرا بهترین متفکران جهان به آمریکا آمده و جذب دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی این کشور می شوند؟ اگر دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی آمریکا تحت سلطه دولتی بود که یک ایدئولوژی خاص را بر همه تحمیل می کرد، چنین وضعیتی پیش نمی آمد. رواداری، آزادی و حقوق مدنی دست به دست هم داده و آمریکا را به محل مغزهای جهانی تبدیل کرده اند.
تولید علم و مهاجرپذیری گسترده، دو مزیت نسبی آمریکا نسبت به دیگر جوامع غربی است. هویت آمریکایی، هویت چهل تکه است. هر شهروندی با هر فرهنگی خود را آمریکایی به شمار می آورد. تبعیض وجود دارد، اما این تبعیض محصول سرمایه داری افسارگسیخته ای است که حتی سرمایه داری اروپائیان را سوسیالیسم به شمار می آورد.
آیت الله جوادی آملی در همین سخنرانی می گوید: «تا پیش از انقلاب، بیگانگان اجازه نمی‌دادند ایرانیان کاری را خودشان انجام دهند و بیاموزند ولی پس از انقلاب این رویه تغییر کرد و مردم ایران صاحب اختیار خود شدند و به پیشرفت‌های چشمگیری رسیدند».
آری فرار گسترده مغزها یکی از دستاوردهای سلطه فقیهان بر ایران است. بهترین دانشجویان و استادان ایرانی به دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی آمریکا رفته و می روند. این مغزها در ایران آزاد نبوده و نیستند تا به مردم و کشور خودشان خدمت کنند.
هویت امری است که برساخته و جعل می شود. هویت آمریکایی هم هویتی برساختنی و جعل شدنی است. آمریکا تا زمانی که مهاجرپذیری گسترده به عنوان مزیت نسبی را ادامه دهد، رتبه اول جهانی تولید علم را از آن خود خواهد داشت. بزرگترین تولید کننده علم بودن همه پیامدهای بسیاری برای یک کشور داشته و دارد. هویتی که به طور جمعی توسط مهاجران اولیه و بعدی ساخته و جعل شده، فضیلت به شمار می رود و به چنین فرایندی افتخار می کنند.
دین آمریکا و دین ایران
آمریکا دیندارترین جامعه مغرب زمین است. این دینداری محصول فضای آزاد و دولتی سکولار است که دین را همچون آئین نامه ای دولتی به افراد تحمیل نمی کند. دین حضوری جدی در قلمرو عمومی داشته و حضور خود را همچنان حفظ خواهد کرد.
اما در ایران فاقد آزادی و دولت مدعی دینی بودن، اسلام در چه وضعیتی قرار دارد؟ صبح تا به شب صدای آه و ناله بی دینی فقیهان بلند است.  مراجع تقلید اعتراض می کنند که موسیقی حرام است، تک خوانی زنان حرام است، فیلم های سینمایی حرام هستند، کتاب ها مفسده انگیزند، و غیره و غیره.
آیت الله موحدی کرمانی در نماز جمعه ۱/۱۲/۹۳ گفته است:
«مسئولین روی کنسرت‌هایی که برگزار می‌شود دقت کنند که آیا این کنسرت دنباله فساد اخلاقی دارد یا نه. به نظرم، مسئولین نباید به هر فیلم یا کتابی اجازه پخش و انتشار دهند. نباید هنرمندانی با سابقه بد سابقه همکاری با نظام شاه و یا فتنه 88 در جامعه ما چهره‌شان نمایان شود. مردم از اینها متنفر هستند».
از نظر فقیهان، دین در ایران فقط از طریق سرکوب حفظ می شود. بستن سایت ها و ماهوارها و تلفن همراه و اینترنت. سانسور کتاب ها و توقیف فیلم ها. بازداشت منتقدان. صدور حکم اعدام برای روحانی ای که استخاره می کرده و ادعای ارتباط با امام زمان داشته است.
به نظر آیت الله جوادی آملی هدف انقلاب اسلامی آزاد کردن دین بود، اما باید گفت، دین/اسلام هیچ گاه چون امروز در بند نبوده است. اسلام در بند فقیهان و حکومتی اسیر است که چهره ای کاملاً خشن، رعب آور و فراردهند از آن به تصویر کشیده اند. مسأله فقط و فقط تئوریک نبوده و نیست، درد و رنج به نام اسلام را مردم در عمل با پوست و گوشت و خون و استخوان خود احساس می کنند. فقط مردم ایران نیستند که باید آزاد شوند، اسلام را هم باید از دست فقیهان آزاد کرد.
_________

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر