۱۳۹۴ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

مقاله ی: 7

ای برادر تو همان اندیشه ای


بسیاری شاید با خواندن گزارش زیر (با قلم مشکی) حیرت کنند، ناسزا بگویند، یا بخندند، یا...
من می توانم از رسم ازدواج در تبت بگویم که یک زن همزمان همسر چند مرد می شود. در غالب موارد این مردان برادرند ولی این قطعی هم نیست. دولت چین که مدیریت سیاسی تبت را به عهده دارد همین چند سال پیش این رسم دیرین را غیرقانونی اعلام کرد. در این عکس شما زنی بیست و یکساله را می بینید که هم 

زمان همسر پنج برادر است و بچه هایی که متولد می شوند معلوم نیست از کدامیک از این پنج شوهرند، از این رو کودک متولد شده متعلق به همه آنان است. یعنی کودکی که در آغوش مادرش است پنج پدر دارد. این رسم متعلق به طوایف هندوی شمال هندوستان است. در آن طرف مرز، در تبت هم چنین رسمی جاری است.
بنابراین داستان زیر برای من نه مایه خشم است نه مضحکه. خیلی از ماها نمی توانیم از رومانتیسیم خامی که بازهم به لحاظ فرهنگی با آن به روش یادگیری بارآمده ایم خود را رها کنیم. مقوله ازدواج بطور اخص، و روابط جنسی بطور اعم چه در طول تاریخ (بنا به شواهد) وچه در زمانه جاری، در اینجا یا هر جا، ربط حتی قابل اعتنایی با پدیده "عشق" نداشته است. بنابراین اینکه گفته می شود: "آدم باید بر اساس عشق ازدواج کند" یاوه ای خیال اندیشانه بیش نیست. در گزینش فردی برای ازدواج، حرف اول را غریزه جنسی و حرف دوم را روابط  ومحاسبات قدرتی زده و می زنند. (من قضیه بچه آوری را از سمت مردانه در بطن روابط قدرتی میدانم ولی در سمت زنانه، یک غریزه اصیل اولی است)

اما معیار غریزه جنسی برای پسند، با معیار عشق یکی نیست برای اینکه عشق رومانتیک اصلا "معیار" ندارد! بلکه یک حادثه روانی است. عشقی که در آن عاشق بتواند دلایل عاشق شدنش را به زبان بیاورد ،عشق نیست بلکه آمیخته ای از غریزه جنسی و روابط قدرتی است.
این زن و شوهر- که در پایین ذکرشان رفته است - متدین به مذهب شیعۀ اثنی عشری اند که در باور دینی شان متعه جایز بلکه مستحب است، هیچ کار غریبی نکرده و نمی کنند. باور به استحباب حتی موجب مزید کام دل در ارتباط جنسی شان هم میشود. آن دختر هندی هم که بعد از نذر به خدای مربوطه مطابق  نذرش، خود را در اختیاراولین مردی که بیرون معبد به چشم اش میخورد می گذارد، اگر مردی که قسمتش شده حتی نفرت انگیز هم باشد موجب رضایت درونی دختر نسبت به ادای نذرش میشود. البته اگر مرد مربوطه مطابق ذوق جنسی اش باشد که فبها.
این تنها متدینان به ادیان مختلف نیستند که که فاهمه خود را در زندان عصبیت ها حبس بل مقتول کرده اند حتی کثیری از غیر متدینان هم زندانی عصبیت هایند، هرچند جنس اش غیردینی است. از زندان عصبیت ها که بیرون بیاییم می توانیم به "پدیده انسان" نگاه کنیم و سعی بکنیم که بشناسیم این پدیده را.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید...



بنده سپیده هستم . طلبه سال چهارم حوزه علمیه . وقتی برای اولین بار، با واژه آسمانی ازدواج موقت آشنا شدم ١٦ سال داشتم البته در آن زمان از مستحب بودن ازدواج موقت آگاه نبودم .

اما اکنون که خود چند سالی است که به تحصیل علوم دینی پرداخته ام نه تنها به ثواب زیاد این عمل واقف شده ام بلکه از
اهمیت وجود ازدواج موقت در بین همه افراد جامعه اسلامی نیز آگاه می باشم .

البته بنده تا کنون ٢٣ بار ازدواج موقت نموده ام. که مایلم خاطره آخرین ازدواج موقت خود را برای شما بازگویم :

ماجرا از این قرار بود که یکی از طلبه های پسر از بنده خواستگاری کردند . اما من ابتدا فکر کردم که ایشان برای ازدواج . به ایشان گفتم که بایستی بنده را از پدر و مادرم خواستگاری کنید نه مستقیما از خود من.

ایشان گفتند که چطور از پدر و مادر شما خواستگاری کنم در حالی که خواهان مخفی بودن ازدواج هستم. و نمی خواهم که. در آن لحظه بود که متوجه شدم ایشان از بنده برای ازدواج موقت خواستگاری کرده اند نه ازدواج دائم .

بنابراین پس از تعیین ٢٠٠٠ تومان مهریه و ٥ ساعت زمان بنده با ایشان اقدام به خواندن صیغه عقد کردیم و به یکدیگر حلال شدیم . بعد از همخوابگی اول بنده به ایشان گفتم که مایلم مدت زمان بیشتری به عنوان همسر موقت شما باقی بمانم که ایشان نیز پذیرفتند و یک هفته دیگر به زمان و ١٠٠٠ تومان دیگر نیز به مهریه افزودیم . بعد از تمام شدن یک هفته این بار ایشان از من خواستند که مدت را تمدید کنیم . بنده نیز پذیرفتم و باز با تعیین یک سال زمان و ٣٠٠٠ تومان مهریه صیغه عقد را خواندیم . اما قبل از تمام شدن مدت ازدواج موقت ایشان قصد سفر کردند و برای اینکه مانعی برای ازدواج موقت بنده با پسر دیگری نباشد ادامه مدت را به من بخشیدند . و به مدت یک هفته از قم خارج شدند . پس از یک هفته ایشان با خانواده محترمشان به قم بازگشتند و برای خواستگاری به منزل ما تشریف آوردند و بنده را از خانواده ام خواستگاری کردند. و بنده با توجه به شناخت خوبی که از ایشان به دست آورده بودم پس از تحقیقات یک هفته ای برادرم از ایشان جواب مثبت دادم.

اکنون سه سال است که از ازدواج دائم ما می گذرد و صاحب یک دختر نیز هستیم . البته درست است که بنده دیگر ازدواج موقت نمی کنم اما شوهر محترم بنده سالی سه بار ازدواج موقت می نمایند که این عمل مستحب باعث وجود برکت در زندگی ما نیز شده است .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر