۱۳۹۴ شهریور ۱۹, پنجشنبه

مقاله ی:40 بازهم روحانیت و وسواس زن

مقاله  ی:41 
 بازهم روحانیت و وسواس زن
  
حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند:
ما خیال می‌کنیم کمال زن در این است که برای ما برود مدال بیاورد، کمال زن در مادر شدن است، در فرزند تربیت کردن است، کمال زن در اصلاح جامعه است، چرا عواطف در جامعه کم است، زن از همین حقیقت خلق شده است، به ما گفتند بیراهه بروید ما هم گفتیم چشم، فضیلت زن در این نیست، که زن و دختر ما برود پایش را دراز کند و یک کسی را بزند و برای ما مدال بیاورد، فأین تذهبون، به کجا داریم می‌رویم

قصدم پرداختن به محتوای داعیه آقای جوادی آملی یا آن شیخ اهل سنت که در ویدیوی پیوست می بینید نیست. بلکه می خواهم توجه بدهم که چه نگاهی در پس پشت این داوری های آنان است. ابتدا به حرف های زیر آقای جوادی آملی توجه کنیم.

 پرسش من این است که بنا به کدام دلیل ایشان (که گویا فیلسوف هم هستند) ادعا می کنند که کمال زن در بچه آوری است؟ زن هم بچه می آورد، هم غذا می خورد، هم در بخشی از زندگی اش دچار حیض می شود، هم روزی یک بار یا بیشتر و کمتر روده هایش تخلیه می شوند، هم قوۀ عاقله دارد، هم مختار است، هم...... چرا ازبین بی شمار توانایی های "زن"، ایشان ویژگی بچه آوری را برگزیده و آن را به عنوان "کمال" این موجود برگزیده اند. مثلا چرا نتوانیم بگوییم کمال زن در کثرت و انبوهی حیض اوست، یا چنانکه یقینا زیرساخت فکر آقای آملی ایجاب می کند بگوییم کمال زن همچون کمال گاو ماده در فراوانی شیردهی اوست! البته به همین قیاس میتوان ادعا هم کرد که کمال مرد هم در کثرت تولید نطفه و در کثرت تمنای جماع اوست! می بینید که این نگاه "غایتگرایانه" به طبیعت ما را به چه احمقی های مضحکی می کشاند؟ "غایت" را ایشان خودشان تعیین کرده و سپس برمبنای آن "غایتِ" خود خواسته، "کمال" را تعریف کرده و حکم می دهند.

این دلخواه آقای جوادی آملی است که زن اسباب بچه آوری باشد فلذا آن را به عنوان "کمال" زن معرفی می کنند. درست همانطور که این دلخواه انسان هاست که گاو ماده شیر هرچه بیشتری تولید بکند و آن را در بحث اقتصاد دامپروری "کمال گاو ماده" تعیین می کنند
.
نگاه "غایتگرایانه" که توسط ارسطو طرح و بحث شد، فهم طبیعت را در غرب و شرق بقدر قریب به دو هزارسال زمین گیر کرد تا غربی ها در روندی دویست ساله آن را کنار گذاشته و انفجار علمی پس از "روشنگری" را رقم زدند. مابقی قضاوت های ماهیتا "غایتگرایانه" و بالذات "ارزشی" اصحاب حوزه های علمیه هم درست مثل همتایان قرون وسطائی شان در غرب، بر همین منوال دلخواهانه است که آنرا به ناروا به "طبیعت" نسبت داده داوری های مصادره به مطلوب می کنند. 

به لحاظ فلسفی، اصل مطلب این است که برخلاف جهان غرب، جهان اسلام از افسون "غایتگرایی" ارسطو رهایی پیدا نکرده است. اما به لحاظ انسان شناسی تاریخی، اصل مطلب آن است که حضرات همه مردسالاران قبایلی هستند. اگر رهایی "روشی-فلسفی" از "غایتگرایی" سخت باشد، خلاصی از مردسالاری قبایلی منوط به انقراض این گونۀ فرهنگی از انسان است.         

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر