۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

مقاله ی: 22

 تاریخ تکامل بسیجی


در عالم هر چیزی سابقه ای دارد. این تعبیر معروف "خلق الساعه" متعلق به ذهنیت های بدوی است. همانطور که "اسب" و "انسان" امروزی سابق ای دارند که تاریخ تکاملی آن ها نشان می دهد، شکل و قیافه امروزی اتومبیل هم سابقه ای دارد که از کالسکه های اسب دار قبل از اختراع اتومبیل شروع شد و آرام آرام متحول شد تا به این شکل امروزی رسید. انگارۀ "سرمایه داری" یا "حقوق بشر" هم سابقه ای دارند. کوتاه سخن این که هیچ امری بدون سابقه خلق نشده، حداقلش آن است که مواد اولیه برای خلق چیزی یا انگاره ای از پیش موجود بوده است.
این مقدمه را گفتم تا بگویم اوباش بسیجی امروز هم در تاریخ روحانیت شیعۀ ایران سابقه دارند و خودبخودی به وجود نیامده اند. تولد روحانیت شیعه ای که امروز در ایران مبتلا به نکبت آنان هستیم، به اوان صفویه برمی گردد که اسماعیل صفوی دسته هایی از صوفیان ارادتمند خودش را در گروه هایی با نام "صوفیان تولایی تبرایی" متشکل کرد و به جان مردم کوی وبرزن آبادی های ایران انداخت. آن زمان اکثریت ایرانیان از اهل سنت بودند که یا به فقه شافعی عمل می کردند (در بخش های غربی ایران) یا بر فقه حنفی بودند (در بخش های شرقی کشور). کار این صوفیان تولایی تبرایی این بود که در بازارها و گذرهای شهرها و آبادی ها راه می افتادند به سه خلیفۀ اول لعنت می فرستادند و هرآن کسی را که لعنت آن ها را می شنید و "بیش باد و کم مباد" نمی گفت، در جا می کشتندش. وحشتی که این اوباش آدمکش در آبادی های ایران به راه انداختند قابل تصور است.
گروه هایی از این صوفیان هم بودند که ملازم رکاب شاهان صفوی بودند تا هرآنگاهی که اربابشان بر دشمنی غلبه می یافت با اشارۀ ارباب درجا او را می کشتند و گاهی زنده زنده او را می خوردند! تعجب نکنید! این قصه نیست که می گویم تاریخ مکتوب است. در مرحله بعد که تشیع را در ایران جاانداختند این فضاحت را هم جمع کردند چون دیگر نیازی بدان نداشتند. اما هیچ سابقه ای در تاریخ "جمع نمی شود"، به شکلی می ماند.
شکلی که این ننگ برای روحانیت شیعه باقی ماند، همان "پامنبری" های آخوندها بودند که حالا کارکرد نوینی پیدا کرده بودند و آن بازارگرمی برای آخوند مورد علاقه و البته ولی نعمتشان بود. البته این "پامنبری" ها گهگاه به کار جنگ و جدال بین آخوندها برای بی اعتبار کردن هم در چشم عوام هم می آمدند که یک نمونۀ این کارکرد را از نقش فضاحت باری که "پامنبری" های سیدکاظم شریعتمداریِ تازه واردِ جویای نام در تبریز نودسال پیش بر علیه مجتهد مورد توجه مردم تبریز به نام "شهیدی" بازی کردند، در یکی از نوشته های پیش نوشتم.
بسیجی های هتاک و قتال امروزی ولایت فقیه از همچو سابقۀ جهنمی ای درآمده اند تا یا مردم را در خیابان مثل "صوفیان تولایی تبرایی" بکشند، چنان که در سال 88 کردند یا خانه و زندگی شریعتمداری ها و منتظری ها و یوسف صانعی ها را به اشارۀ بزرگترشان برباد غارت بدهند یا بازهم به اشارۀ بزرگترشان به کتابفروشی یا کنسرتی یا سفارتخانه ای بریزند برای کوبیدن وچاپیدن.
یکشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۴

هزینه های جنون در سیاست خارجی

 

فرزانه روستایی
farzroostaee(at)gmail.com
بازگشایی سفارت های ایران و بریتانیا در لندن وتهران پس از حدود چهار سال می تواند با این سوال اساسی همراه باشد که مسئولیت خسارات سیاسی و آبروریزی که حمله اراذل و اوباش به سفارت بریتانیا برای دولت ایران ایجاد کرد بر عهده چه کسانی است. آیا هنوز سفارت خانه های دیگری در معرض تهدید هستند و اگر روزی مطبوعات انگلیس اعلام کنند که به همه کارمندان جدید شاغل در تهران حق توحش پرداخت می شود یا اینکه  کادرهای دیپلماتیک تمایلی برای اقامت در ایران ندارند عکس العمل دولت ایران یا افکار عمومی چه خواهد بود.
بی تردید وزارت خارجه باید با شفاف سازی پیرامون جرئیات روند بازگشایی سفارت بریتانیا  در ایران به این سوال نیز پاسخ دهد که  بابت خساراتی که به مقر دولت بریتانیا در ایران وارد شد چقدر غرامت و با چه ترتیباتی پرداخت شده است.
گزارش دولت بریتانیا حاکی از این است اراذل و اوباشی که به سفارت آن کشور حمله کردند تمام تجهیزات الکترونیک موجود را ویران کردند، با اسپری روی د و دیوار اتاق ها شعار نوشتند،  تابلوهای قیمتی و عتیقه را با تیغ پاره کردند، لپ تاپها و موبایل ها را دزدیدند و حتی به طوطی محل اقامت کارمندان بریتانیایی در قلهک هم رحم نکردند. مجسمه شیر سنگی بزرگی که در محل اقامت سفیر شکستند در همان محلی نصب شده بود که روزولت ، چرچیل، و استالین شصت سال پیش مذاکرات پایان جنگ جهانی دوم را در آن انجام داده بودند. عکس هایی که از سفارت و حمله به آن منتشر شد پرچم  هایی  با آرم حزب الله را نشان می داد و حکایت از اتفاقی داشت که گویی در جنوب لبنان اتفاق افتاده است و جنگ های بیروت را در قلب تهران تداعی می کرد.
بی تردید آقای بسیجی دهن گشاد یا یگان های بسیج که چهار سال پیش  در صحنه حضور داشتند و رفتاری مانند  انصار المجاهدین سوریه از خود بروز دادند هیچیک از حقوق ماهانه خود خساراتی را  به دولت انگلیس پرداخت نکردند اما وزارت خارجه بر اساس کنوانسیون های بین المللی این خسارت ها را از حساب مردم ایران پرداخته است.
سال گذشته وزیر خارجه سوئد در پاسخ به اینکه چرا سفارت این کشور در ایران سرویس و خدمات مناسب به متقاضیان ارائه نمی دهد و رفتار کارمندان با مراجعه کنندگان در تهران توهین آمیز است گفته بود به دلیل شرائطی که در تهران حاکم است هیچیک از کارمندان وزارت خارجه سوئد مایل به کارکردن در تهران نیست  و عملا سفارت سوئد در تهران تبعیدگاه خلافکارهای دیپلماتیک یا کسانی است که وزارت خارجه سوئد قرار است آنها را تادیب کند. و چون کارمندانی که برای تبعید و تادیب به ایران فرستاده می شوند از خانواده خود جدا هستند و  به اجبار به ایران اعزام/ پرتاب شد اند به خود زحمت نمی کنند تا امور مراجعان را به نحو شایسته انجام دهند.
وزارت خارجه ایران ممکن است برای حمله به سفارت بریتانیا  و تخریب آن غرامت پرداخت کرده باشد اما خسارت بد نامی مرکز دیپلماتیک یا تبعید گاه دیپلماتیکی به نام تهران که چاقوکش ها و قداره بندها یش در همه ساعات شبانه روز آماده حمله به سفارت خانه های خارجی هستند معضل مضاعفی است که با پرداخت غرامت نمی توان آن را جبران کرد.
 حدود شش میلیون نفر ایرانی در خارج از کشور زندگی می کنند که معمولا متوسط تحصیلات آنها از مهاجران دیگر کشور ها بالاتر است. همین ایرانیان پیوسته در معرض این پرسش و ابهام  قرار دارند که سرزمین مادری شما را چه کسانی اداره می کنند. تفاوت تهران و صنعا در یمن در چه چیزی است و آیا پارک های تهران همانند پارک های دمشق و بغداد و کابل رعب آورند ؟ بسیاری از ایرانیان با نمایش عکس های زیبا از شمال تهران و پارک های شلوغ و پر از رفت و آمد تلاش می کنند که ذهنیت های منفی و قضاوت های عجولانه پیرامون پدیده ای به نام ایران را اصلاح کنند. اما در موارد بسیاری گزارش هایی که از نحوه اداره ایران منتشر می شود هر تلاشی در این زمینه را با ناکامی مواجه می سازد.
به قول مجله اکونومیست مگر می توان در مرکزی ترین نقطه تهران به سفارت یک کشور حمله کرد و پلیس مانع آن نشود ، مگر اینکه پلیس و نیروهای انتظامی از قبل در جریان آن قرار داشته و دستور عدم مداخله داشته اند.
در سالگرد کودتای ۲۸ مرداد یادآوری نقش باندها و قداره بند ها و ولگردهایی که با تظاهرات خود حکومت قانونی و نخست وزیر را از یک صبح تا به شب  سرنگون کردند اهمیت بسزایی دارد. پنچاه سال پس از کودتای ۲۸ مرداد هنوز چنین باندهای خطرناکی در گوشه و کنار شهر برای روزهای مبادا در تاریکخانه ها پرورانده می شوند. منظور جوانان بی شغل و رعشه دار و شست و شوی مغزی شده از مناطق حاشیه نشین شهرهاست که با نیم ساعت دعا و یک سخنرانی  به درجه جنون می رسند و می توانند همزمان چند وزارتخانه کشور را با بحرانی لاینحل مواجه سازند.  همان ها که پیوسته در تلاش هستند به دنیا اعلام  کنند تهران با بیروت وبغداد و صنعا در یمن تفاوت زیادی ندارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر