۱۳۹۴ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

 مقاله ی: 8

 

اقتدارگرایی ایرانی


کتاب "اقتدارگرایی ایرانی" نوشته دکتر سریع القلم، کتاب خواندنی ای است. نگارنده در این کتاب با مروری سریع به ظهور و استقرار و سقوط قاجاریه، حوادث تاریخ ساز این دوران را از منظر ویژگی های اجتماعی ایرانیان بررسی میکند. این چشم انداز است که پروژه دکتر سریع القلم را ممتاز میکند والا انبوهی تاریخ قاجاریه از وقایع نگاری تا تاریخ تحلیلی نوشته شده است که کتاب دکتر سریع القلم به لحاظ جزئی نگری به گرد بسیاری از آن ها نمی رسد. این کتاب بسیار جسورانه هم نوشته شده است. تاریخ فضاحت بار قاجاریه بستر مناسبی برای رواج هذیان رایجی در میان ما ایرانیان بوده است تا "دیگران" را به خاطر بدبختی هایمان سرزنش کنیم. بخشی از رواج این هذیان به نحوۀ آموزش تاریخ در میان ما برمی گردد ولی بخش بزرگتری از آن ناشی از "مسئولیت گریزی" ملی ما ایرانیان بوده است. تاریخ نویسان ما هم از این "مسئولیت گریزی" بهره فراوان برده و لذا روایات شان از وقایع عمیقا با این معنا آغشته بوده است. دکتر سریع القلم برخلاف این مذهبِ مختار در تاریخ نویسی و تاریخ خوانی ما، به آن ویژگی های عمومی در میان ما می پردازد که زمینه ساز شکست ها و سرخوردگی های ما در طول تاریخ اخیرمان بوده است.

تردیدی نیست که این نگاه نگارنده البته مقوله ای بشدت حساسیت زاست. یقینا ناسیونالیست ها از چنین نگاهی خشمگین خواهند شد و عجب است که تاکنون که چاپ سوم این کتاب هم نایاب شده است هنوز واکنش عمده ای به آن را مشاهده نکرده ام. شاید هم بخشی از این مسکوت ماندن بخاطر آن هم باشد که کتاب "فاضلانه" نیست که طرف توجه محافل روشنفکری قراربگیرد. شاید هم این محافل از همان مسئولیت گریزی ملی که گفتم بهره ها دارند و ترجیح میدهند که چنین نگاه ناخوشایندی را مسکوت بگذارند.
در طول تاریخ همه ملل و اقوام "قدرت" همواره ملازم با خشونت بوده است. اما میزان خشونتی که تاریخ ما ثبت کرده است واقعا مُحیِّرالعقول است. کافی است نگاهی اجمالی به تاریخ پس از صفویه در ایران بیندازیم تا توحش و سَبُعیتی که بر ما رفته است را با  وضوحی دلخراش ببینیم از قتل عام هاو کله منارها گرفته تا بچه کشی ها و کورگردن های انبوه و مثله کردن مردگان و شخم زدن آبادی ها و...

تاریخ ما تاریخ یک ناامنی طولانی بوده است و این اختصاص به دوران های "ناامنی" اصطلاحی هم نداشته و حتی در دوران های ثبات سیاسی هم چنین بوده است. بخشی از این ویژگی تاریخ ما برمی گردد به آنچه که اندیشمندان مارکسیست از آن به "شیوه تولید آسیایی" تعبیر کرده اند. در اقلیم نیمه خشک فلات ایران تولید کشاورزی هرگز نتوانست به آن درجه از فراوانی دست یابد که زمینه ساز تکوین "فئودالیته"هایی شود که آنها بنیانگذار حکومت های سلطنتی ملی گردند چنانکه از چین تا روسیه تا اروپا چنین بوده است. بهره ما ایرانیان از حکومت، یا حکومت اشغالگران خارجی بوده است از اعراب و مغولان (دو قرن اول هجری که مقهور سلطه تحقیرآمیز اعراب مهاجم بودیم که "عجم" می خواندمان (یعنی زبان نفهم! چون زبان مان عربی نبود، ایلخانیان و تیموریان و سلجوقیان و نیزحکومت های ترکمانان محلی خرده تر) یا غلبه خشونت بار طوایف و ایلات ایرانی بوده است چون قاجاریه و زندیه و یا سلطه و غلبه افراد ماجراجو و جنگاور بوده است چون اسماعیل صفوی و نادر افشار و رضا خان پهلوی. نقطه مشترک همه این ها عدم ارتباط سامانمند شان با بدنه جامعه ایران بوده است. ایرانی مقهور این اقوام و طوایف و افراد در چنین هندسه گسیخته ای از قدرت سیاسی ناگزیر از تلاش برای بقا بوده است. ویژگی ملی ایرانیان که توسط دکتر سریع القلم بحث می شود از دورویی و ناجوانمردی و دروغ و تزویر و تقرب به مراکز قدرت و نشناختن حق دیگران و... که از کلانترین تا خردترین جنبه های زندگی ما ایرانیان نمود بسیار آشکار و دل آزاری یافته است دستاورد قرن ها دوام آوردن در چنین شرایط زیستی نابسامانی است.

طبعا ما ایرانیان از پذیرش رواج گستردۀ این طبایع فاسد درمیان خودهامان تن میزنیم هرچند که هرروز با نمود های مختلف این طبایع روبرو و درگیریم، از توحش در رانندگی هامان گرفته تا نارو زدن ها و نوکرصفتی و خودشیرینی در برابر اصحاب قدرت و مکنت، و"زرنگی ها" و دروغ گویی های بی مهابا و... یکی از دوستان که پس از سالها زندگی در غرب به ایران برگشته بود به من یکبار گفت: میدانی که در سلوک اجتماعی هموطنان مان چه چیزی غایب است؟ گفت: Decency یعنی متانت و وقار!
آنهایی که در غرب بوده اند دیده اند که در هر جایی که باشند ایرانی ها ازهم پرهیز میکنند. در حالیکه چینی ها، هندی ها، عرب ها،آفریقایی هاو ... همه دور هم جمع می شوند. ایرانی های متدین به جمع عرب ها و پاکستانی ها می پیوندند و ایرانی های سکولار یا تک و تنها میمانند یا به حلقه غربی ها می پیوندند. علتش روشن است: ایرانی ها به همدیگر اعتماد ندارند مگر اینکه ازقبل دوست باشند یا فامیل هم باشند!
 
از سال 1357 که حکومت دست خودمان افتاد نگاه کنید ببینید که طبایع فاسد چه به روز دولت های پس از انقلاب آورده و همچنان می آورد، از خردترین تا کلان ترین مقیاس. درگیری دولت با مجلس، هردو با قوه قضائیه، ادارات مختلف با همدیگرو... این درگیری ها به صورت بسیار موقت با دخالت راس هرم قدرت است که قدری آرام میگیرد تا دوباره به همان آشوب برخاسته از چشم و همچشمی و دشمنی اولیه برگردد. مجمع تشخیص مصلحت درست میکنند برای حل اختلاف و بعد شورای حل اختلاف قوا. آنچه پایان ندارد اختلاف است. در هر محیط کاری ببینید چه تزاحم و تخالف و دشمنی هایی برقرار است! همه این ها در این کتاب طرف توجه دکتر سریع القلم بوده و چه جسارت بی سابقه ای کرده است ایشان دربازنمودن این همه برای ما مردمی که در عین این ابتلائات خودبزرگ بینی خنده داری هم داریم!
*

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر