۱۳۹۴ شهریور ۱۷, سه‌شنبه


مقاله ی: 10

 آیدا


آیدا" فیلم تامل برانگیزی است. فیلم محصول سال 2014 لهستان است که به نحوی هوشمندانه به روش سیاه - سفید فیلمبرداری شده است. دیالوگ های فیلم کوتاه و حداقلی هستند. سینماتوگرافی درخشان و سیاه - سفید فیلم، بسیار اندیشیده است. فیلم با بودجه ای اندک تدارک شده و بکلی فاقد تکلفات مبهوت کننده ای است که از ویژگی های فیلم های پرهزینه تجاری است. با این همه این فیلم موضوعی کلان را در پیش داوری بینندگان می نهد که من آن را "در جستجوی معنا" می نامم.

داستان فیلم روایت دختر یتیمی است که در سال های پس از جنگ دوم جهانی در صومعه ای کاتولیک بالیده است و آرزوی آن دارد تا راهبه شود. اما مدیر صومعه از او می خواهد که پیش از قطعی کردن تصمیم اش، با تنها فردشناخته شده از فامیلش که خاله اوست دیداری داشته باشد. این خاله که قاضی دادگاه است، پیشتر نخواسته بود که "آیدا" را از صومعه تحویل بگیرد. آغاز ماجرا از قصد دیدار آیدا با خاله اش رقم می خورد. زمستانی سرد و برفی آیدا از صومعه به قصد شهر بیرون می آید.

آیدای بالیده در آفاق پرهیز و عبادت صومعه با خاله ای روان نژند، بی بندوبار و دائم الخمر روبرو میشود تا از او در مورد تبار یهودی و این واقعیت تلخ که والدین و پسرخاله اش در زمان اشغال نازی ها به وسیله پدر و پسری روستایی و به منظور تصاحب کلبۀ پدری آیدا به قتل رسیده اند، بشنود. آیدا در شهر با آفاقی سرد و بی روح روبرو می شود شهری که تلاش دارد بیهودگی اش را به مدد غوطه خوردن در آنات سرخوشیِ برآمده از الکل و شادخواری های زورکی فراموش کند. باقی داستان قصه تعامل آیدا با جهان بی معنای بیرون در تقابلش با جهان سرد و بی روح و بشدت فرمالیستی زندگی درون صومعه است.

فیلم «بی معنایی زندگی» را در مرکز توجه خود قرار می دهد. از منظری تاریخی، شروع قرن بیستم آغاز همه گیری این احساس "تهی شدگی جهان از معنا" در غرب بود که دو جنگ جهانی با حوادث کلان پرخون و جنایت اش، آن احساس را هرچه بیشتر تشدید کرد. ادبیات نوشتاری تا نمایشی این قرن به درجاتی حاکی از آن احساس است. فرانتس کافکا و ساموئل بکت تنها برجسته ترین روایت گران حس بی معنایی زندگی بودند والا این درونمایه در بسیاری از آثار دیگر ادبی و هنری این قرن، در شمار مفاهیم پر ارجاع بوده است. نهضت های "هیپی" و بعدترها "پانک" هم از ترجمان های عامیانه همین حس بی معنایی بودند، که اولی ضمن اعتراض به فجایع جاری در ویتنام خونین زمانه اش، سودای صلح جویی و جهان وطنی داشت ولی دومی در شادخواری و دیگر هیچ خلاصه شد، "هیچی" که به وفور سر از تبهکاری اجتماعی برآورده و دست آخر رونق بازار پانک را شکست. در منظری کلان تر و در واکنش به "بی معنایی" بود که نهضت معنوی  New-age Spirituality سر برآورد که هنوز ادامه دارد.

چنان که پیش تر در "اسلام، رویکردی معنوی یا هویتی سیاسی" گفتم، زوال جهان های بسته و متصلب "فرهنگ" ها در سپهر "مدرنیته"، علت "بحران معنا" است؛ بحرانی که (در نگاهی گذشته نگر) کاملا هم منتظره است. "معنا" ای که جهان "فرهنگ" ها عرضه می کنند، امکانی از بقا در بیرون از مرزهای متصلب و اینک فروپاشیده فرهنگ ها ندارد. برای انسانی که از زهدان فرهنگ ها به سپهر مدرنیته متولد شد، آن معنایی که فرهنگ ها بر ساکنین خود عرضه می کردند بکلی فاقد اعتبار می نماید. این است که در سپهر مدرن، جای خالی "معنا" چنین پررنگ ادراک شده وجه بحرانی می یابد. این بحران تا برقراری دریافت نوینی از "معنا" ادامه خواهد داشت.

"مدرنیته" پروژه محتوم سیر تاریخ بشر است که نه می توان و نه می شاید که با آن جنگید. اما "مدرنیته" همچنان در حال تکوین است و صورت نهایی آن نامتعین است. آن صورت نهایی هرچه باشد، ناگزیر است که پاسخی برای "معنا" داشته باشد. 
*

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر