۱۳۹۴ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

مقاله ی: 5 

راهبرد فرقه ای


از مدتها پیش تام الاختیار بودن قاسم سلیمانی در امورعراق-سوریه-لبنان در محافل سیاسی بگوش می رسید. حتی از او نقل قول شده که سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی دست اوست و نشنیدم که تکذیب کند. کسانی هم که شاهد رویه های جنگی ایران در مقابل عراق بوده اند، دیده اند که چگونه تصمیم گیری های مهم به صرف اعتماد به وفاداری و قابلیت، به افراد احیانا خرده پا واگذار می شده است. گذشته از این، چنین رویه نیمه متمرکزی در تمشیت امور از ابتدای انقلاب روش حکومت داری روحانیونی بوده است که خود تربیت شده چنان نظام مدیریتی نیمه متمرکز حوزه های علمیه بوده اند. این ها را گفتم که بگویم صاحب اختیاری قاسم سلیمانی در امور خاورمیانه احتمالا گزافه ای درهندسه مدیریتی ولایت فقیه نیست.

اگر چنین باشد که به احتمال زیاد هست، باید گفت که چنین نظام مدیریتی - که بسیار به نظام ملوک الطوایفی سلطنت های فئودالی شبیه است - خسارات عظیمی به بار آورده که شاید خسارات منطقه ای آن به جهت تهدیدی که به تمامیت ارضی ایران وارد می کند، از همه چشمگیر تر باشد. عوامی گری و جهل مرکب-مداریِ مستقر بر باورهای فرقه ای که خصلت ذاتی آموزش های حوزه های علمیه ایران بوده است این بار دست به بازی با آتشی زد که دامن خودش را هم خواهد گرفت.

روح حاکم بر نظام ولایت فقیه از وجوه بسیاری شبیه به روح حاکم بر نظام صفویه است. تقدم تاکتیک تهاجمی بر استراتژی سنجیده از مولفه های این روح مشترک است که خود متکی بر باورهای فرقه ای ناظر بر تاییدات الاهی است. هم نظام صفویه و هم نظام ولایت فقیه به صورت عمده چنین رفتار کرده اند والا نه شکست چالدران واقع می شد و نه فاجعه افغان. فقدان هرگونه حزم و احتیاط دوراندیشانه (که شاید در هندسه فکری این جماعت حمل بر ضعف ایمان و توکل گردد) در این سی و چند سال هم موجب حمله صدام به ایران شد و هم موجب ماجراجویی های خطرناکی چون حمایت بی چون وچرا از بشاراسد و حزب الله و نوری المالکی وهم عامل تاختن چهارنعل دربیست سالۀ گذشته برای دستیابی به موشک های قاره پیمای اتمی بود. در مقابل چنین تاکتیک تهاجمی بی مهاری، هم صفویه و هم ولایت فقیه آمادگی حیرت انگیزی هم برای تسلیم بی چون چرا در مقابل تهدید بزرگ قریب دارند. این را هم در چالدران دیدیم، هم در حمله افغان هم در زهرنوشی خمینی و شاید در آینده نزدیک درمذاکرات اتمی هم ببینیم. آنچه هردوی این نظام ها تعقیب کرده و می کنند را بزحمت می توان "دیپلماسی" نامید بلکه این رفتار فرقه ای کینه توزانه و جاهلانه و کودکانه ای بیش نیست که هرچند موفقیت های کوتاه مدت به بار می آورد ولی دست آخر به شکست فضاحت بار منجر می گردد.

  

اشتباه محاسبه سلیمانی، ایران را در چشم انداز فاجعه قرار داده است
واشنگتن پست درمقاله ای به قلم دیوید ایگنیشس به بازی باخت- باخت قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در منطقه پرداخته، می نویسد اشتباه محاسبه های سپاه قدس و فرمانده آن حال ایران را در چشم انداز یک فاجعه و بی ثباتی قرار داده است.
نویسنده، گسترش نفوذ ایران درسوریه، لبنان وعراق با تلاشهای قاسم سلیمانی را پیش درآمد چشم انداز بی ثباتی بسیار خطرناکی در مرزهای ایران می داند و می نویسد درست است که آمریکا در وضعیت بحران های جاری خاورمیانه دچار اشتباه هایی شده، اما اگر درست فکر کنیم ظهور داعش، برای ایران با ۹۰۰ کیلومتر مرز با عراق، یک فاجعه است.
عملیات بی رحمانه سلیمانی در سوریه، لبنان و سپس در عراق، اکنون تندروهای سنی عرب را به صحنه آورده و  این سردار با خطاهای مکرر خود فرصت های گرانبهایی را در مسیر حفظ منافع ایران از دست داده است:
•    با تندروهای حکومت سوریه متحد شد و اکنون آنها در عراق هم جاپای محکمی بازکرده اند. 
•    با مشارکت میانه روها در دولت عراق مخالفت کرد و داعش اکنون دارد از آن بهره برداری می کند.
نویسنده این مقاله، با اشاره به هاله تقدسی که با تلاش دوستان سلیمانی در سپاه قدس پیرامون او را فرا گرفته، می نویسد، اما در وضعیت تازه  سلیمانی تنها در راس محفلی از فرماندهان رقیب سپاه است و نه چیزی بیشتر.
اعلام خلافت اسلامی در عراق، به اعتقاد نویسنده، از هر لحاظ برای ایران فاجعه است.  سلیمانی تلاش دارد با بسیج عراقی ها جلو داعش را بگیرد و مانع افتادن فرودگاه بغداد به دست آنها شود و حال که می بیند ارتش عراق جلو چشمانش آب می شود از شبه نظامیان شیعه کمک می خواهد ،همان کسانی که توسط سپاه قدس او آموزش دیده اند. اما این اقدام فرقه گرایانه بازخوردی بدتر دارد و به جنگ شیعه و سنی بیشتر دامن می زند. یعنی همان چیزی که داعش می خواهد.
مشکل دیگر سلیمانی به باور نویسنده واشنگتن پست،  کردستان عراق و تصمیم رهبران آن به اعلام استقلال است.  چنان کشوری احساسات ناسیونالیست کردهای ایران را تحریک خواهد کرد و به بی ثباتی ایران دامن خواهد زد و تنها راه سلیمانی برای حفظ وحدت عراق، فاصله گرفتن از دوستان شیعه و تقویت مواضع سنی ها در دولت مرکزی و طرفداران سعودی ها در عراق است یعنی بازی باخت- باخت برای سلیمانی .
تلاش سلیمانی در ایجاد جای پا در لبنان، سوریه و عراق از طریق دست نشاندگان، عامل دیگر ظهور داعش بود که اکنون به مرزهای ایران نزدیک می شود. این تلاش در چشم عربهای سنی منطقه  اقدامی فرقه گرایانه و در راستای بی ثبات سازی خاورمیانه است.
مشکل سلیمانی به نظر نویسنده آن جاست که سازش را نشانه ضعف می داند. بنابراین تاکتیک را براستراتژی مقدم می دارد و همه این ها موجب شده است که در گفت وگوهای جاری هسته ای در وین، ایران با دست خالی بازی کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر