۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

مقاله ی: 24

 

انتقادات جدید معاون اول حسن روحانی از دولت سابق

۹۵۰ میلیارد دلار درآمد ارزی کشور
چه شد؟
جلال یعقوبی
rouznegar(at)gmail.com

اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری اسلامی، در مراسم بزرگداشت روز صنعت و معدن باردیگر به انتقاد از دولت احمدی‌نژاد پرداخت و تاکید کرد که فرصت صنعتی‌شدن ایران در آن دوره از دست رفته است.
به گزارش خبرگزاری فارس، جهانگیری گفت: "دهه ۸۰ فرصت بی‌نظیری برای صنعتی شدن ایران بود، متأسفانه این زمان از دست رفت و سوءمدیریت‌ها باعث شد این فرصت را از دست بدهیم." او اضافه کرد: "بین سال‌های ۸۴ تا ۹۲ درآمدهای ارزی کشور به ۹۵۰ میلیارد دلار رسید و این در حالی بود که در زمان تبدیل حساب ذخیره ارزی به صندوق توسعه ملی، موجودی این حساب صفر بود در حالی که باید بیش از ۱۵۰ میلیارد دلار موجودی حساب ذخیره می‌داشتیم." جهانگیری با طرح این سوال که "پس ۹۵۰ میلیارد دلار درآمد ارزی کشور چه شد؟" اعلام کرد: "ما معتقدیم ۷۰۰ میلیارد دلار صرف واردات شده است که این مسئله بهترین دفاع از دولت گذشته است، اگر برخی اصرار دارند که واردات در آن زمان کم بوده است پس مسئولان وقت باید پاسخ دهند که بقیه منابع ارزی کجاست."
این پرسش که منابع ارزی هنگفت در دوران محمود احمدی نژاد به کجا رفته است، پرسش جدیدی نیست. در سال‌های ریاست‌جمهوری احمدی نژاد، هربار که گزارش تفریغ بودجه منتشر می‌شد، خبری هم از ناپدید شدن ده ها میلیارد دلار به بیرون درز می کرد.
هرچند تنها گوشه‌ای از این ماجرا در رسانه ها منتشر شده است اما از همان اخبار اندک نیز می توان ابعاد ماجرا را حدس زد. در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۸۷ سایت الف از "سرنوشت نامعلوم ۱۴ میلیارد دلار از درآمدهای ایران" خبر داد. در گزارش این سایت آمده بود: "بر اساس گزارش بانك تسویه حسابهای بین المللی كه به بانك مركزی جهانی معروف است، دارایی های ارزی ایران در بانك های خارجی در سال ۸۴، نزدیك به ۲۵ میلیارد دلار است كه عمده این دارائی ها، درآمد حاصل از فروش نفت و گاز است. این رقم در گزارش صندوق بین المللی پول نیز تایید شده است. [...] به گزارش اداره بررسی ها و سیاست های اقتصادی بانك مركزی دارائی های ارزی ایران در بانك های خارجی در سال ۸۴ بالغ بر ۳۹ میلیارد دلار است. اختلاف [...] در خصوص میزان دارائی های ارزی ایران در بانك های خارجی نزدیك به ۱۴ میلیارد دلار است. با این حساب سؤال این است كه این ۱۴ میلیارد دلار كجاست؟"
در بهمن ماه همان سال فاش شد که براساس گزارش تفریغ بودجه سال ۱۳۸۵ ، حدود یک میلیارد دلار در آن سال به خزانه واریز نشده و چندی بعد، در اسفند سال ۱۳۸۹ اعلام شد که بر اساس گزارش تفریق بودجه سال ۱۳۸۷ مبلغ ۲۲۷۶۱ میلیارد ریال به خزانه واریز نشده است.

"روحانیت" به لحاظ تمدنی هیچ نسبتی با زمانۀ حاضر ندارد. این نسبت نداشتن خودش سویه های فراوانی دارد از فهمِ انسان، فهمِ جامعه، فهمِ اقتصاد و سیاست، فهم از کشورداری و از این قبیل. تمامی فهم هایی که "روحانیت" از این موضوع ها دارد متعلق به گذشته های دوری است که به روز هم نشده است.

توجه کنید که واژه "دور" را به جهت "خطابی" به کار نبردم بلکه منظورِfactual  از آن دارم. روند توسعۀ معارف روحانیت بیش از پنج قرن است که متوقف شده است. اگر پروژۀ موفق قتل "عقل" توسط ابوحامد امام محمدغزالی را مبنا بگیریم که خیلی بیش از پنج قرن می شود، البته موفق شدن این پروژه بعد از آنی واقع شد که پروژه احیای "عقل" ابن رشد به شکست خورد و این یک قرن بعد از غزالی بود. بعدش هم که هجوم مغولان را داشتیم که کن فیکون شدیم.

یک نگاه به منابع درسی روحانیت بخوبی نشان دهنده "کهنگی" آن است. طلبه ها که به حوزه های علمیه وارد می شوند "جهان قدیم" را می خوانند و یاد می گیرند، جهان قدیمی که انسانش قدیمی(انسان قبایلی)، فهم از جامعه اش قدیمی (امّت)، سیاستش قدیمی (سیاست سلطانی)، مبانی اخلاقش قدیمی (نظریۀ اعتدال ارسطو، بزرگی گفته اند- کوچکی گفته اند، زنی گفته اند- مردی گفته اند، قال الصادق و قال الباقری گفته اند)، فلسفه اش قدیمی (فلسفه ارسطویی با سیاسیات شِبهِ افلاطونی) و در یک کلام همه اش قدیمی است. 

نکته اینجاست که این جهان قدیم تا همین دو قرن پیش در ایران حاضر و حاکم بود. توجه کنید که تا پایان نیمه اول سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نه فرهیختگان این مملکت و نه عوام شان از نظر افق ذهنی تفاوت چندانی با آدم های مثلا سه قرن قبل ترشان نداشتند. از دویست سال پیش به این طرف بود که کم کم سروکله "تجدد" پیدا شد. اول هم، "تجدد" به لحاظ جنبه های مملکت داری بود که راهش را باز کرد. چرا؟ چون همه آنان که اول از همه متاع "تجدد" را آوردند "دولتمرد" بودند؛ مثلا در زمینه های نظری آن تفکیک قوایی که مونتسکیو بحث کرده بود اول مطرح شد؛ در زمینه های عملی اصلاحات دیوانی و نظامی، به ویژۀ آن ها که امیرکبیر کرد طرح شده و تا حدودی اجرا شدند. روح و ذات "مدرنیته" چندان نیامد تا برسیم به همین اواخر.

در تمام این دو قرن، روحانیت در پیلۀ خودش ماند و اصلا سرک هم نکشید تا ببیند در "بیرون" چه خبر است، تا بازاندیشی ها کند و داشته هاشان به جهت فهم و هضم و جذب "مسائل مستحدثه" به روز کنند. هرجا هم روحانیت واکنشی نشان داد انفعالی و مخالفتی و کینه ورزانه بود، از دشمنی با میز و صندلی گرفته تا دشمنی با دوش حمام و ماشین دودی و عکاسی و شناسنامه دار شدن آدم ها و مدرسه رفتن بچه ها و سواد یادگرفتن زن ها و از این قبیل. وقتی با "مظاهر" چنین دشمنی احمقانه ای کردند، با معقولات که جای خود را دارد، که از بیخ فهم نکردند و نافهمیده همه آن ها را فله ای متهم به "کفر و اباهی گری" کردند.

در بهمن 57 یک مملکتی که تا حدود زیادی به حسب کشورداری و شیوه زندگیِ شهری "مدرن" شده بود افتاد توی دامن این روحانیت! خوب، معلوم است که چه اتفاقی سر آن مملکت می آید. مثل این است که شما یک لپ تاپ را بدهید دست یک شامپانزه! اول از همه کلید هاش را از جا می کند تا مثل مهره با آن ها بازی بکند، بعدش هم صفحه نمایشگرش را از لولا می کَنَد و با الباقی همان می کند که با یک تکه تخته! مثالی که زدم، البته  "کاریکاتور" است، اما کاریکاتور دروغ نیست بلکه برجسته شده است. این است که می بینیم دادگستری را که حاصل زحمات نوابغی امثال داور بود می کنند قوه قضائیۀ زمین گیر و رسوا و فاسد امروز. یادمان هست که محمدرضا پهلوی یک وقتی خواست متهمان سیاسی را بدهد در محاکم دادگستری محاکمه کنند. دادگستری دید که یارو می خواهد این نهاد را آلت قتّاله خودش بکند، زیر بار نرفتند. این بود که محمدرضا قانون گذراند تا متهمان سیاسی را دادگاه های نظامی ارتش محاکمه بکنند. استقلال دادگستری یعنی این که چنان قضاتی داشته باشید که بزنند توی پوز محمدرضاشاه پهلوی، شاهنشاه آریامهر!

روحانیت تمامی آن نهادهایی که از خودش درست کرد از سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب و کمیته امداد امام خمینی گرفته تا برسیم به بسیج مستضعفان و بنیاد مستضعفان و بنیاد شهید و حساب 100 امام و ...همه و همه نهادهایی قُدَمایی بودند. ویژگی مشترک همه این نهادهایی قُدَمایی آن بود و هست که  که هیچ قانون بسامان و مستحکمی بر آنها حاکم نبوده و نیست و همه چیز در آن ها با "روابط" و نه "ضوابط" اداره می شود. این است که همۀ این نهادها دست آخر شدند بدنه های تبهکاری و ابزارهای چپاول و سرکوب که هیچگونه پاسخدهی به احدی (بعضا نه حتی به رهبری) نداشتند. بقول مصباح یزدی: "مردم چکاره اند؟!"

تمامی این نهادها، فرآورده هایی متعلق به قرون گذشته یا به تعبیر درست تر برآمده از توحش بود و هست! واژه «توحش» را به جهت توهین بکار نمی برم، برای توصیف می گویم.  فرق توحش و تمدن در یک چیز است: "قانون"؛ قانونی که احدی بالاتر از آن نباشد. وقتی محمدرضا نتوانست حریف قضات دادگستری بشود این معنای "تمدن" است، وقتی مصدق "کانون وکلا" درست کرد این معنای تمدن بود. از آن طرف، "حکم حکومتی" و اختیارات بی حد و مرز ولایت فقیه که - نه در نظر و نه در عمل- پاسخگوی احدی نیست معنای لخت و بی بزک "توحش" است.
(واقعا خاک بر سر همۀ آن به اصطلاح حقوقدانانی که در نوشتن این قانون اساسی سهم داشتند! آمدند خزعبلی نوشتند تا در آن "توحش" را حاکم بر مدنیت کنند، که کردند. یکی شان هم بلند نشد بپرسد با ماده مربوط به "ولایت فقیه"، دیگر قوه قضائیه و مقننه و مجریه به چه معناست تا برسیم به این که استقلال این ها از هم به چه معنایی می تواند باشد!)

می دانید چرا احمدی نژاد "سازمان برنامه و بودجه" را منحل کرد؟ این کار هیچ دلیلی جز این نداشت که یک وحشی که از گرد راه رسیده بود و شده بود رئیس الوزرا می خواست تا بدون موی دماغی از قانون و ضابطه، فَعّال مایشا باشد. بالاخره باید اول قانون و ضابطه را نابود بکنی تا بتوانی میلیارد میلیارد بدزدی تا نه فقط جوابگوی احدی نباشی که اصلا معلوم نشود کی برده کی خورده. این نبود سازمان برنامه و بودجه بود که به احمدی نژاد امکان آن چپاولگری های بی سابقه در تاریخ این مملکت را داد تا فرمان رسید: "کِشَش ندهید!". توجه بکنید که حسن روحانی هم سازمان برنامه و بودجه را احیا نکرد. چرا؟ چون او هم یک وحشی دیگری است و نمی خواهد موی دماغی از قانون و ضابطه در کارش باشد.

حالا با این توجه، نگاه بکنید به بانک ها و موسسات اعتباری که مثل قارچ روی قازورات ولایت سربرکردند، به بورسیه های خارج از ضابطه دوران احمدی نژاد، تا چک پول پخش کردن او در سفر های استانی، تا مجلس بی حیثیت گوش به فرمانی که از یک مشت فرومایه تا دزد و قاتل تشکیل شده، تا اسکله های غیرقانونی برای واردات و صادرات خارج از نظارت، تا نفربر زرهی آوردن سپاه پاسداران به باند فرودگاه خمینی در زمان خاتمی که از مدیریت مصوب و قانونی شرکت ترک جلوگیری بکنند تا مدیریتش دست سپاه بیفتد، تا برسیم به فروش خارج از ضابطه شرکت مخابرات به بنیاد تعاون سپاه تا فروش سوالات کنکور و امتحانات دستیاری پزشکان، تا واردات خارج از ضابطه دارو توسط "تک نسخه ای" های آقازادگانی تا...تا... این تا...تا...، پنداری اصلا ته ندارد!

این بدنه حکومتی از صدر تا ذیل متشکل از وُحوش قُدَمایی است که نه قانون سرشان می شود نه مدیریت و برنامه ریزی نه حساب و کتاب. مَخلص کلام این که مملکت ایران افتاده به دست یک گله گوریل و بوزینه و شامپانزه که دارند تکه تکه اش می کنند. حرف این ها یک چیز بیش نیست: تا جایی که از این مملکت پول در بیاید ما برای چاپیدن هستیم! شما هفتادملیون آدم هم (به قول مصباح یزدی) "مگر چکاره اید؟" همه تان از دم، هِرّی..............! این جوان ها دوزاری شان افتاده بود که جریانات 88 شعار می دادند: می جنگیم، می میریم، کشورو پس می گیریم...دَمشان گرم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر