۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

مقاله ی: 29

دستورپخت شخصیت های ما

پدیده "احمدی نژاد" لازم است که در خاطره جمعی ایرانیان حفظ شده و تا مدت ها همچنان یادآوری گردد. مولفه هایی که این پدیده را رقم زدند، همان هایی هستند که در خاطره تاریخی ما برای قرن ها "منبع الهام" بوده است:
1) فرمانروای ساده زیست: دلایل زیادی دست اندرکار بودند تا ما ایرانیان "ساده زیستی" فرمانروا را به معنای "برحق" بودن او بگیریم در حالی که هیچ ملازمۀ عقلی و منطقی بین این دو نیست. همواره از ساده زیستی علی ابن ابی طالب گفته و شنیده ایم (البته از ساده زیستی عمرابن خطاب یا ابوبکرهیچ نگفته و هیچ نشنیده ایم!)

2) دشمنی با ثروت و ثروتمندان: ما ایرانیان از ثروتمندان مان متنفریم. این دلایل هم موجه و هم ناموجهی دارد. از دلایل موجه یکی این است که مثلا برخلاف ثروتمندان آمریکا، ثروتمندان ما منشا خیر و برکتی برای مردم نبوده اند. اما از دلایل ناموجه، آن حسادت و کینه ورزی ما نسبت به ثروتمندان است که همواره برآن بوده ایم که ثروت آنان نه نشانۀ لیاقت و سخت کوشی آنان بل حاصل "پدرسوختگی شان" بوده است. (در این داوری حقیقتی نهفته است: جامعۀ قبایلی ما نهادهای قدرتی را پرورده که به کاسه لیسان حاشیۀ قدرت، امتیازات ویژه ای داده است. در تاریخ ایالات متحده، برای مثال، چنین امری پیشینۀ پیوسته ای نداشته و آن مواردی هم که بوده اند همواره داغ تبهکاری خورده اند)

3) باور به اینکه مدعیانِ "دانش" لاف زنندگان اند: نبود طولانی سابقه دانش در تاریخ ما (یادتان باشد که همین یک قرن پیش میزان بی سوادی جامعه ایران رقمی حیرت آور و فاجعه بار بود و هنوز هم حدود 20% این جامعه سواد خواندن و نوشتن ندارند، بگذریم که بسامد کم سوادی هنوز شرم آور است) در کنار بدگمانی نهادینۀ ما نسبت به هرگونه "برخورداری و برخورداران" موجب شده تا گمان کنیم که هر دانشی طبل توخالی ای است که اصحاب آن برای دکانداری خود صدایش را بلند می کنند.
4) بی صبری ساده انگارانۀ خیال اندیشانه نسبت به اصلاح امور: این ویژگی است که در میان ما ایرانیان همۀ افراد برای همۀ مسائل راه حل سریع و قاطع دارند. در تاکسی و در جمع های خودمانی، همۀ شرکت کنندگان همۀ مسائل ایران و دنیا را به طرفة العینی حل می کنند! و هرگز هم گمان نمی کنند که شاید در میان جمع کسی باشد که در دلش به ریش آن نادانی بخندد؛ غالبا هم چنین کسی نیست چون همه مان سروته یک کرباسیم!

5) حس قربانی شدگی ظالمانه: ما ایرانیان کمابیش بر این باوریم که "کاسه هایی زیر نیم کاسه است" و از همین رو هم هست که خاک به سر مان شده است؛ هرگزهم حاضر نیستیم در این هذیان کوچک ترین شبهه ای طرح بشود! دلبستگی ما به این هذیان، از برافروختگی مان نسبت به بیان هرگونه امکان ناراستی آن هویدا می شود.

به این پنج تا، بندهای دیگری هم می توان افزود. اما همین پنج بند، نه تنها برای تولید "احمدی نژاد" کافی است بلکه با اندکی دستکاری در "ادویه"، می توان دستور پخت کثیری از شخصیت های ملی، سیاسی و مذهبی این مملکت را بدست آورد. در یک تشبیه این پنج قلم، همچون زعفران، آبلیمو، پیازداغ، رب گوجه فرنگی و روغن کرمانشاهی آشپزی ایرانی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر