۱۳۹۴ شهریور ۱۷, سه‌شنبه



مقاله ی:3


آغازی برای پایان


انقلاب بهمن  57 آغازی برای پایان روحانیت شیعه در ایران شد. امروز می توان این را گفت، سی سال پیش نمی شد چنین گفت. بدون کوچکترین تردیدی در پایان جمهوری اسلامی روحانیت شیعه اگر با خشونت درو نشوند (که امیدوارم نشوند) مثل برف در آفتاب تموز آب شده و سپس تبخیر خواهند شد. چرا می توان چنین گفت؟
در این (نقدا) قریب به چهل سال، روحانیت از خودش مشروعیت زدایی کرد. مشروعیت زدایی عملی را با آنچه از نامردمی ها کرد، کرد. این مورد بحثم در اینجا نیست، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟ اما مشروعیت زدایی نظری روحانیت درپی برآفتاب افکنده شدن سستی مبانی فکردینی آنان عملی شد. روحانیت از زمان تاسیس اش در صدر صفویه تا بهمن 1357 حیاتی بسته و بیغوله ای داشت که در آن میراث فکری اش را نشخوارمی کرد بدون آن که آن را نقد بکند. فکر نقدناشدۀ روحانیت بعد از انقلاب "عرضه" شد و مورد نقد قرار گرفت و سستی و برآب بودگی بنیاد کثیری از استوانه های اعتقادی اش بر اهل نظر معلوم شد. برخی از بوته های نقدی که فکر روحانیت در آن گداخت و سوخت، از بیخ و بن بر خود روحانیت نامعلوم بود. روحانیت به جهت بسته بودن ذاتی اش اصلا خبر از جهان بیرون نداشت تا بداند در دنیا چه می گذرد. آنان کوچکترین علم و اطلاعی از روش های نقد تاریخی، هرمنوتیکی، ...نداشتند درحالی که بیرونی ها این چیزها را بلد شده بودند و اینک فکر روحانیت را به محک آن معیارها میزدند که اکثرا روسیاه از آب درمی آمد.
جالب این که نسل نویی از طلاب علوم روحانیت در بعد از انقلاب پیدا شدند که بویی از این چیزها برده بودند. این ها "تخم لق" های دستگاه امروز روحانیت اند که در حال حاضر تحمل می شوند. این تخم لق ها آن منتقدین آینده روحانیت خواهند بود که از درون روحانیت درآمده، محسن کدیورهای آینده، و یوسفی اشکوری ها و تا حدی مرحوم احمد قابل های آینده را تشکیل خواهند داد. اما بسیار بعید می دانم که این ها در آینده بتوانند ساختار فکری روحانیت را، این بار بر استوانه های مستحکمی از نو بازسازی بکنند. چرا؟
چون برآب بودگی استوانه های روحانیت بسی گسترده تر از آنی است که امکان بازآرایی و بازسازی آن ممکن باشد. ابدا چنین نیست که تنها معدودی از استوانه هاشان برآب باشد که بشود آن ها را حک و اصلاح کرد:
1) بیش از هشتاد درصد علم حدیث یا متشکل از مجعولات است و یا با هیچ روش تحقیق شناخته شده ای قابل آن نیست که صحت صدورآن از مصدر ادعایی اش قابل احراز باشد؛
2) علم رجال از بیخ و بن بریک باور روانشناختی جاهلانه و ابلهانه ( و صد البته، آرزوخواهانه) بنا شده است که "آدم متقی خداترس دروغ نمی گوید!" ببخشید! ولی این ادعا دیگر معنایی جز "خریت" مدعی نیست. فقط همین چهل سالۀ اخیر نشان داد که متقیان خداترس چطور می توانند نه تنها دروغ بگویند، بلکه دزدی هم بکنند، آدم هم بکشند، شکنجه هم بکنند وهم حتی اگر لازم افتاد تجاوز به عنف هم بکنند؛ تنها لازم است توجیهی در دستگاه الاهیاتی شان برای چنان شناعت هایی بدست بیاید تا وجدان دینی عاملان جنایت آزرده نشود، همین و بس. در این چهل ساله همۀ این کارها را متقیان خداترس کردند. حتی پیش از وقوع  این فجایع انبوه چهار دهۀ اخیر، خود حضرات بحث ها کرده بودند که چطور به لحاظ نظری می توان جواز چنین کارهایی را بدست آورد. برای مثال مگر حضرات رساله های "الیُتَخلّصُ من الربا" ها ننوشته بودند؟ نشنیدیم که احدی از خودهاشان اعتراضی برآن کرده باشد. تازه، این ها فقط بحث نظری نبود، قبل ازانقلاب کثیری از بازاریان "متقی و خداترس" بر مبناهایی که حضرات بافته بودند با نوش جانی رباخواری می کردند، آن هم به اضعاف مضاعف! پس بر من نگیرید اگر این اصل پایه ای علم رجال را که "آدم متقی خداترس دروغ نمی گوید" را منتسب به خریّت کردم. پس این علم رجال هم که از بیخ و بن یاوه است.
3) علم اصول در بیش از شصت درصدش (بنا به گفته خودهاشان) جز خزعبلاتی متورم و سست بنیاد نیست؛
4) اگر درهم تنیدگی فقه را با امر "قدرتِ" بکاویم چیز زیادی از آن معتبر باقی نخواهد ماند. تازه، فلسفه حقوقی که بنیاد فقه برآن استوار است منحصرا ناظر است بر "انسانی قبایلی". در آینده نزدیک دیگر چنین انسانی موجود نخواهد بود؛
5) حتی فلسفه و اخلاقی که نزد روجانیت است – که مطعون و مهجور اکثریت خودهاشان هم هست-  در میزان دانش امروز بشر از این دو، فقط می توان گفت که کودکانه – اگر نگوییم، ابلهانه – است.
خوب با این درجه عرض و طول و عمق  از سستی و فضاحت چگونه می توان حتی تصور بازسازی فکر روحانیت را کرد؟!
امثال آسد صادق شیرازی ها هم که افاضاتی چون این یکی ها را کرده و می کنند، آب درهاون می کوبند؛ آن سبو بشکست و این پیمانه ریخت! اگر علی خامنه ای در عمرش فقط یک حرف درست زده باشد آن حرف جز آنی نیست که وقتی بعد از فجایع 88 که همچون سگ کربلا بین تهران و قم در رفت و آمد بود تا خروش روحانیت برعلیه خودش را بخواباند، گفت: "سرنوشت روحانیت با سرنوشت انقلاب گره خورده است". آری روحانیت را طناب این کشتی درهم شکستۀ انقلاب به غرقاب ها خواهد کشید، فسُحقالهم!


پنجشنبه 21 خرداد 1394
انتقاد تلويحی يک مرجع تقليد سنتی از برخورد قهرآميز در تحميل نوع پوشش و برخورد با پديده های اجتماعی
آيت الله سيد صادق شيرازی، از مراجع تقليد سنتی شهر قم در سخنرانی سالانۀ خود در آستانۀ ماه رمضان ضمن اشاره به روشن پيامبر اسلام در برخورد با مفاسد اجتماعی در روزگار خود، اظهار داشت که برخورد پيامبر با آشکارترين مفاسد اجتماعی تنها به نصيحت ولبخند خلاصه می شده است
.
وی با بيان داستان برخورد اسلام با زنی آوازه خوان والبته مشهور به روسپی گری که از مکه به مدينه آمده بود، گزارش تاريخی دربارۀ چگونگی برخورد پيامبر با اينگونه موارد را نه خشونت وقهر وطرد بلکه نصحيت ولبخند توصيف کرده است. اشاره ای که به نظر می رسد همزمان با نزديک شدن تابستان وافزايش فشارها برای پوشش تحميلی بر زنان ودختران توسط نيروی انتظامی، مشروعيت زدايی يک مقام بلند پایۀ شيعه از اين عملکرد غير شرعی در برخورد با پسران ودختران جوان باشد.
رسانه های محافظه کار با انعکاس اين خبر آيت الله شيرازی را به ترويج ليبراليسم دينی در حوزه های علميه متهم کردند.
اين مرجع تقليد منتقد حکومت ايران در بخش ديگری از سخنرانی خود، ضمن انتقاد از وجود حکم اعدام در کشورهای اسلامی ضمن ابراز تأسف از اين بابت، روش پيامبر را حتی نسبت به متهمان جاسوسی در حکومت پيامبر اسلام، عفو وگذشت توصيف کرده است.

آيت الله سيد صادق شيرازی با بيان رويدادی از تاريخ حکومت پيامبر اکرم صلی الله عليه وآله وسلم در مدينه، به جاسوسی نظامی يکی از سران منافقان به نام حاطب ابی بلتعه اشاره می کند که پيامبر اسلام در جريان آن نه تنها حاطب را اعدام نکرد، بلکه تنها به بازخواست او وشنيدن عذرش اکتفا نمود.

همزمانی آنرا با محاکمه غيرعلنی جيسون رضائيان ،روزنامه نگار وخبرنگار آمريکايی، اشاره به عملکرد غير شرعی حکومت ايران در زندانی کردن اين روزنامه نگار آمريکايی وتهام وی به جاسوسی است.

اين اولين بار نيست که اظهارات آيت الله سيد صادق شيرازی جنجال آفرين می شود، وی پيشتر ودر آستانۀ ماه رمضان سال گذشته با رد نظریۀ ولايت فقيه، بزرگان شيعه از جمله شيخ انصاری را ضد ولايت فقيه توصيف کرده بود.
اين اظهارات خشم محافظه کاران وهواداران حکومت را برنگيخت وسبب شد تا روح الله بجانی، فرماندۀ انصار الله تبريز اين مرجع تقليد ۷۶ ساله را به ترور وفرجامی همانند فرجام کسروی تهديد کند.

امسال سخنرانی آيت الله العظمی شيرازی در سایۀ تدابير شديد امنيتی وحضور لباس شخصی ها در اطراف بيت ايشان وممانعت از سفر طلاب حوزه های علميه از شهرهای مختلف از جمله مشهد، اصفهان، شيراز، يزد واهواز همراه بود.


   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر