۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

مقاله: 27

جنگ گرگ ها

صحبت های اخیر رفسنجانی در مراسم بزرگداشت همسر خمینی بسیارغیرمتعارف بود. بهرحال در توبره انقلاب من سَیّاس تر از رفسنجانی نمی شناسم. با این همه حرف هایی که زد برای استاندارد شناختۀ او برهمگان، خیلی غیرعادی بود. گذشته از سرکوفت تلویحی که به خامنه ای در مورد گزینش احمدی نژاد زد، بزرگداشت زیاده روانه ای هم که از حسن خمینی کرد بسیار بودار بود. برداشت من از این و از زیر و بالا های این یک ساله اخیر این است که "جنگ گرگ ها" برای رهبری بعدی کلید خورده است. از آن وقت که دری نجف آبادی (حدود یکسال اندی پیش) سخن از جانشینی رهبری زد، می شد حدس زد که بوی رفتن خامنه ای به مشام خواص نظام رسیده است. بعد هم که بستری شد و جسته گریخته خبر هایی از وخامت وضع او زده شد. بعدش هم کنار گذاشته شدن رفسنجانی از ریاست خبرگان و مرگ رئیس جدید پا به گور- مهدوی کنی - پیش آمد و دستگیری مهدی هاشمی و حملات کیهانیان به رفسنجانی شروع شد. همه این ها حکایت از آن داشت که جنگ نرم قدرت برای رهبری آینده شروع شده بود. اما خود رفسنجانی سکوت کرده بود تا همین صحبت غیرمتعارف اخیر.

به نظر می رسد که در آن بالا ها نظر غالب به این است که رهبر بعدی باید "جوان" باشد. در نظام های اقتدارگرا مواضع تغییر رهبری بالقوه گذرگاه های مرگ نظام است. این را در مدل های دیگر نظام های اقتدار گرا به کرات دیده ایم. چالش گروه چهارنفره با هواداران دنگ شیائوپینک در پی مرگ مائو یادمان هست. بحران و چالش خونبار استالین با تروتسکی بعد از مرگ لنین هم که به تصفیه های بسیار گسترده ای به قیمت جان میلیون ها انسان تمام شد تا دست آخر استالین احساس استقرار کرد. تجربه اواخر اتحاد شوروی در پی مرگ برژنف که به توالی مرگ های زودرس رهبران فرتوتی چون آندروپوف و چرنینکو انجامید تا بالاخره با پا درمیانی آندره گرومیکو، آخرین رهبر یعنی میخائیل گورباچف برگزیده شد را هم دیدیم. در کره شمالی هم با مرگ رهبر آخری چنان دست پاچه شدند که کیم جونگ اون نوزده ساله را باسرپرستی شوهرعمه اش رهبر کردند تا این که به محض پاگرفتن شوهر عمه را کشت.

با داشتن تجاربی از این دست و این واقعیت که نظام ولایت فقیه با مدیریت خامنه ای به صورت ملوک الطوایفی از گانگسترها درآمده که اینک در بین شان پای میلیاردها ثروت غارتی/رانتی هم در میان است، نظام خود را رویاروی چالش بالقوه ویرانگری می بیند و به این نتیجه می رسد که با برگزیدن رهبری جوان، فرجِ از این ستون به آن ستون استمرارش را تا حد ممکن طولانی تر بکند. احساس من این است که جناح رفسنجانی روی حسن خمینی به اجماع رسیده اند اما جناح خامنه ای انگار که تا اجماع هنوز راه دارند که بروند. بدون تردید نیت و آرزوی خامنه ای برای رهبر بعدی روی پسرش مجتبی است که مراتب جلادت و دسیسه گری خود را طی ده سال گذشته به پدرش اثبات کرده است. اما به نظر می رسد که جاانداختن او برای کسب اجماع رویش، به موانعی خورده باشد که دارند هاشمی شاهرودی یا صادق لاریجانی را هم مزمزه می کنند.

تردیدی در این نیست که هیچیک از این دو جناح عمده، در تباهی و جنایت پیشگی برتری ای بر هم ندارند. اما آن راهی که این دو جناح می تواند یا می خواهد نظام را به آن بکشاند با هم خیلی تفاوت دارد. جناح رفسنجانی واقع گرا و عملگراست و انبوهی تکنوکرات و بوروکرات را باخود دارد. جناح خامنه ای همچنان به لحاظ دیدگاه سیاسی خیال اندیش، و از نظر عملی درنده خوست، چنته اش هم از آدم های کاربلد بکلی خالی است. البته بوروکرات ها و تکنوکرات ها نوعا چون زنان و مردان تن فروشند و دست آخر به هرکسی که به قدرت برسد خدمت خواهند کرد.این را هردو جناح بخوبی می دانند. با این همه همین واقعیت که قاطبه آنان در سمت جناح رفسنجانی قرار دارند برای جناح خامنه ای به قدر کافی نگران کننده است به ویژه وقتی توجه کنیم که سردمداران این تکنو/بوروکراسی همه وابستگان نَسَبی و سَبَبی بزرگان روحانیت هستند، واقعیتی که آنان را اهرمی تاثیرگذار می کند. این برای جناح خامنه ای موجب دلواپسی است. نباید از نظر دور داشت که لطمۀ حیثیتی ای که خامنه ای از رئیس جمهور برکشیده اش احمدی نژاد خورد برای او بسیار گران تمام شد، بطوریکه بعد از افتضاح سال 88 چندین بار برای آرام کردن روحانیتی که بشدت از او عصبانی بودند مجبور شد به قم برود که بعضا در آنجا هم امثال موسوی اردبیلی و وحیدخراسانی (پدر زن رئیس صادق لاریجانی) با بی اعتنایی شان توی پوزش زدند تا اینکه مجبور شد به همۀ نارضاهای روحانیت این واقعیت را گوشزد کند که "سرنوشت روحانیت با سرنوشت انقلاب گره خورده است". این اواخر هم خامنه ای چندین باربه قم رفته که به نظر من در ارتباط مستقیم برای جلب نظر روحانیت برای گزینه خودش اعم از مجتبی یا هر کس دیگری است.
در ماههای پیش رو باید منتظر بالا گرفتن این "جنگ گرگ ها" باشیم. در صورت پیروزی جناح خامنه ای خاندان خمینی و رفسنجانی دستخوش تصفیه های احتمالا خونین خواهند شد. زیرا رهبر بعدی اگر از جناح خامنه ای باشد استخوان لای زخمی را برنخواهد تافت؛ تا بار دیگر شاهد درستی این الگوی همیشگی نظام های اقتدارگرا باشیم که "انقلاب فرزندان خود را می خورد".  
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر